با سلام به دوست
من یک ایرانیام. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را قبول دارم ولی در
هیچ جای این قانون از من خواسته نشده کورکورانه دروغ را بپذیرم. اگر
تاکنون تن به امضاهای دستهجمعی ندادهام به خاطر این بوده که می خواهم
فقط خودم مسوول حرفم باشم و این یادداشت کوتاه نیز به همین دلیل است.
ضیافت سکوتی که ما به آن دعوت شدهایم، حاصلی جز خناق نخواهد داشت و ما
را تا ابد در مقابل ندای خونین شرمسار خواهد کرد. با اعتقاد به این گفته
سزار که "ترسو هزار بار می میرد ولی شجاع یک بار" به خاطر آزادی و عدالت
اجتماعی برای همه ایرانیان این گام را بر می دارم.
مهم نیست که من دیگر فیلم نسازم. مهم این است که به هر سازی نرقصم. چون
در 68 سالگی دیگر برازنده نیست. نه قهرمانم و نه میخواهم قهرمان باشم و
نمیدانم جسم فرسودهام در بند چقدر تاب میآورد قبل از اینکه هرچه
جلویم بگذارند امضا کنم. در خاتمه با دو بیت از غزل شاعر گرانمایه سیمین
بهبهانی که در سال 1353 سروده است حرفم را تمام میکنم.
وقتی که سیم حکم کند زر خدا شود"
وقتی دروغ داور هر ماجرا شود
وقتی هوا، هوای تنفس، هوای زیست
"سرپوش مرگ بر سر صدها صدا شود
ساکت نمیتوان نشست.
به امید روزی که آزادی و عدالت در این خاک پاک ایران برقرار شود و ما
بتوانیم با افتخار سرود «ای ایران» را با صدای بلند بخوانیم و از ته دل
بدانیم که این مرز واقعا پرگهر است.
برای شما
همیشه
بهمن فرمانآرا
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر