۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

متن پیاده شده روز پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ دکتر سازگارا

سلام، پنج شنبه 5 شهریور 1388، 27 آگوست 2009 میلادی

چهارموضوع را مطرح می کنم.

اول صحبت های آقای خامنه ای است که شب گذشته درافطارمطرح کرده، با وجود آن که این صحبت ها با چند ساعت تاخیر توسط دفترایشان که حسابی اصلاح وسانسورمی کند وپس ازتنظیم آن را منتشرمی کند، بازهم صحبت های بسیارآشفته ای است، اما آن چیزی که دراین صحبت ها مهم است، پیروزی جنبش وعقب نشینی آقای خامنه ای است. او درواقع دراین صحبت هم اعتراف به جنایات جنایتکاران کرده وهم اعتراف کرده به این که دردنیا آبروی آقای خامنه ای وکل نظامش رفته است وهم اعتراف کرده که این دروغ ها یی که پشتیبانانش درمورد وابستگی جنبش سبزبه آمریکا وانگلیس واسرائیل وامثالهم نوشته اند، درست نیست و قول هم داده که عاملین را مجازات کند. به نظرم این فشاری که جنبش آورده وافشاگری هایی که کرده و مرگ برخامنه ای که بردرودیوارمملکت نوشته شده است وروی اعصاب او فشارآورده واحساس این که مردم اورانمی خواهند و مخالفش هستند ویک پارچه درمقابلش ایستاده اند، اورا وادار کرده که عقب برود، به امید این که خشم مردم را تسکین دهد. غافل ازاین که عاملین جنایت هایی که شده تا به مردم معرفی نشوند وبه سزای عملشان نرسند، نه چند تا آدم دست چندم، بلکه آدم های اصلی ستاد کودتا، امثال حسین طائب، سعید جلیلی یا مجتبی خامنه ای ویا خود آقای خامنه ای، خشم مردم فروکش نخواهد کرد. ضمن آن که خود مردم عاملین را یکی یکی شناسایی کرده ومعرفی می کنند. این عقب نشینی، اولین قدم هایی است که به عقب می روند. قبلا هم هروقت ما حرکت کرده ایم، آن ها به عقب رفته اند. بنا براین ادامه مقاومت، بیش ازپیش آن ها را به عقب خواهد برد.

اما نکته دوم درادامه بحث هایی که داشتیم راجع به آموزش، معرفی منبع سومی است با عنوان جنوب آمریکا: پیکاربرای حقوق شهروندی ازکتاب " نیرویی قوی تر" نوشته آقایان پیترآکرمن وجک دووال. بخش دیگری ازآن کتاب که به همت مرکزبین المللی مبارزات بی خشونت ترجمه شده است. این نوشته کمی غلط تایپی دارد که فرصت اصلاحش نیست. حروف گاهی به هم چسبیده است. باید موقع خواندن کمی دقت کنید. اما مجموعا برای آشنایی با مبارزات سیاهان آمریکا کتاب مفیدی است. به خصوص این که سیاهان آمریکا به رهبری مارتین لوترکینگ مبارزات مدنی را شکل دادند که نهایتا با همه مشکلاتی که داشتند، درکمترازچند سال منجربه تصویب قانون حقوق مدنی شد که تبعیض نژادی را به کلی ممنوع و غیرقانونی اعلام می کرد. سیاهان حق رای پیدا کردند به خصوص درجنوب آمریکا که از بسیاری از این حقوق محروم بودند و توانستند که به حقوق شهروندی اشان دست یابند. این مبارزات مثال بسیارخوبی است که نشان می دهد چگونه با استفاده ازروش های مبارزات بی خشونت ومدنی می توان به پیروزی دست یافت. رهبران اولیه این جنبش ازمهاتما گاندی آموخته و با او هماهنگی کرده بودند. جامعه آمریکا هم آن چنان تحرکی داشت که درکمتراز 45 سال بعد ازامضای قانون حقوق مدنی توسط لیندن جانسون رئیس جمهوری وقت آمریکا، توانست درسال 2009 میلادی، یک سیاهپوست را به عنوان رئیس جمهوری به کاخ سفید بفرستد. با خواندن این مطلب، اگرهم سوالی داشتید بفرستید تا راجع به محتوای این کتاب بیشترصحبت کنیم.

مطلب سوم راجع به دانشجویان وکارگران و بازکردن جبهه های جدید است. همان طور که قبلا هم صحبت کرده بودیم، الآن جنبش درمرحله ای است که فرسایش دادن کودتا چیان مستلزم بازکردن جبهه های متعدد است. ازجمله جبهه ای که آقای کروبی بازکرد ودرمورد افشای جنایات آن ها ، ضربه کاری بود که به کمرکودتا چی ها خورده وحسابی درصفوفشان اختلاف ایجاد کرده وباعث ریزش نیروشده است. جبهه ای که خانواده زندانیان بازکرده اند ونامه هایی که می نویسند. جبهه ای که مادران داغداربازکرده اند درچهارپارک تهران، هرشنبه جمع می شوند. جبهه های متعددی که ما بازمی کنیم آن ها را به سمت فرسایش می برد. همان طورکه قبلا هم عرض کرده ام دربین تمام کارها، هیچ کاری مهم تر وبهتراز تظاهرات پراکنده خیابانی وحضوردرخیابان ها نیست که بیشترین فرسایش را به همراه دارد. دراین میان جبهه جدید درمیان دانشجویان و کارگران دو مبحث جدی است که باید درروزهای آینده به آن بپردازیم. به هرصورت حکومت وحشت عجیبی ازبازشدن دانشگاه ها ومدارس دارد. اعتصابات کارگری که بعد ازتعطیلات تابستانی کارخانجات، دراین روزها شدت گرفته است. من توصیه ام این است که فعالین جنبش سبز باید دستورالعمل های روشن وشعارهای روشنی برای جلب کارگران داشته باشند. دانشجویان هم به خصوص دانشجویان دانشگاه آزاد که دراقصی نقاط کشورحضوردارند، می توانند با تشکیل گروههای 3-7 نفره درهرجا به فعالیت بپردازند. باید کوشش کنیم که دانشگاه ها و مدارس را بازنگه داریم تا درآن جا دانشجویان ودانش آموزان همدیگررا ببینند وباهم تبادل اطلاعات کرده وکارهایشان را ردوبدل کنند وسپس می توانند به سطح جامعه جنبش سبز را منتقل کنند. راجع به این دوجبهه جدید درروزهای بعد هم صحبت خواهیم کرد.

اما مطلب آخری که می خواستم بگویم برای توضیحش بخش هایی ازیک فیلم را انتخاب کرده ام که مال حدود یک ماه قبل است. یکی ازصحنه ها یی است که درتهران اتفاق افتاده ویک کسی هم ازروی پل فیلم گرفته است. دقت کنید که ایجاد ترافیک توسط مردم کاملا نشان می دهد که مردم چگونه عمدا خیابان را می بندند و دائما هم بوق می زنند. این بوق اعصاب سرکوبگران و این موتورسوارها را داغون می کند. ایجاد ترافیک باعث می شود که این موتور سوارها گیر بیفتند و وقتی به آنها حمله می شود ناجار می شوند که چند نفرشان بروند دنبال کسانی که علیه ایشان شعار داده اند و به آنها حمله کرده اند ولی چون ترافیک نمی گذارد که از موتورهایشان استفاده کنند و اجازه نمی دهد که با موتور بروند ناچار موتورهایشان را بگذارند و بروند ، بهترین کاری هم که مردم می کنند این است که وقتی این ها موتور هایشان را رها می کنند آن ها را به آتش می کشند که دیگر برای سرکوبگران قابل استفاده نباشد و نتوانند که در سرکوب از آن ها استفاده کنند. بنابراین نکته مهم این است که وقتی ما به خیابان بیائیم مثلا امروز که پنج شنبه است و تظاهرات به سبک ایرانی که صحبتش هم شده است همین قدر که با ماشین به خیابان بیائیم و راه بندان و ترافیک درست کنیم و هر جا هم که امکان داشت شعار بدهیم و بوق بزنیم این اعتراض را نشان می دهد و این موتور سوارها و سرکوبگران هم امکان جا به جائیشان از بین می رود و به محض این که گیر می افتند می بینیم که چطور دست پاچه می شوند وچطورموتورشان را می گذارند ومی روند. از این مثال که نشان دادم می خواستم این استفاده رابکنم که حضورما درخیابان ها واستفاده ازتاکتیک بستن خیابان با ایجاد ترافیک وراه بندان وبوق زدن وشعاردادن وقتی که امکان دارد ووقتی که سرکوبگران گیرمی افتند، گرفتن موتوهایشان وآتش زدن آن ها کاری است که نشان می دهد جنبش اعتراضی به قوت خود باقی است. بیشترین فرسایش را برای کودتا چیان دارد. آخرین نکته هم دراین سرفصل عکس وفیلم گرفتن است که یادتان نرود چون پای ثابت مبارزات ما است.

تا فردا شادوپیروز و سرافرازباشید. به امید پیروزی ایران وایرانی.

انگشتانشون را به شکل V  گرفتند

متن پیاده شده روز جمعه ۶ شهریور ۱۳۸۸ دکتر سازگارا

سلام جمعه ۶ شهریور ۱۳۸۸ و ۲۸ آگوست ۲۰۰۹ میلادی

شش موضوع را امروز عرض می کنم.

موضوع اول ایمیلی از اصفهان است و سی دی هایی که بچه های اصفهان تهیه کرده و پخش کرده بودند. اینکار را قبلا بچه های مشهد هم کرده بودند. در تهران هم بعضی از بچه ها نوشته بودند که مطالبی را به صورت اعلامیه درآورده و بین مردم پخش کرده بودند. همه این ها کارهای بسیار خوبی است . همانطور که قبلا هم عرض کرده بودم ، مشکل اطلاع رسانی را با روش شبکه بندی که هر نفر به بیست نفر خبر برساند و یا با چسباندن اعلامیه ای که درشت نوشته شده باشد مثل بچه های در چین یا پدران ما در مشروطه در جا هایی که پر رفت و آمد است و یا با سی دی که بسیار خوب هم بچه های اصفهان تهیه کرده بودند و مطالب خوبی از جنبش را روی آن گذاشته بودند و روشهای مشابه باید بتوانیم که پوشش دهیم و مشکل اطلاع رسانی را حل بکنیم. بنابراین آن ضعفی که خیلی جوانان دست اندرکار جنبش نیاز به اطلاع گیری و اطلاع رسانی خود را با اینترنت و کامپیوتر رفع می کنند و حواسشان نیست که گروه های اجتماعی دیگر و یا مناطق محروم دیگر ممکن است به اینترنت دسترسی نداشته باشند . می توانیم این طوری رفع کینم. بنابراین حتما اینکار را خواهش می کنم که دنبال کنید و من ضمن این که از بچه های خوب اصفهان تشکر می کنم خواهشم این است که می توانند کپی این سی دی ها را به شهرها ی دیگر استان اشان مثل شهررضا و یا استانهای دیگر مثل یزد هم برسانند چرا که ما شبیه این درخواست را از جاهای دیگر هم داشته ایم.

نکته دوم پیشنهادی بود که یکی برایم نوشته بود که خوب است، ما از حالا برای اول مهرماه آماده شویم  شب اول مهر شعار به دیوارمدارس بنویسیم تا آنها هم نتوانند پاک کنند. من می خواهم عرض کنم که این کار بسیار خوبی است و می توانیم از همین حالا شروع کنیم. احتیاج نداریم آن را به شب اول مهر موکول کنیم از حالا بیست و چها ر روز تا اول مهر مانده می توانیم کارمان را شروع کنیم. اگر هم شعارهایمان را پاک کردند دوباره و چند باره می نویسیم و اگر هم روز اول مهر دیوار مدرسه روی شعارها رنگ شده بود، دانش آموزان خودشان می بینند و می فهمند که این جا شعارنویسی بوده و خودشان می توانند کار را ادامه دهند. بنابر این جزو تدارکات اول ماه مهر یک کار خیلی خوب اینهاست که گروههای هفت تا سی نفره که درست کرده ایم می توانند شعار نویسی روی دیوار مدارس را آغاز کنند. حتی اگر در حد کشیدن یک وی(V) ساده سبز روی دیوار مدرسه باشد و حتی روی دیوار دانشگاه آزاد منطقه یا دانشگاه دولتی منطقه که نشان می دهد فضا، فضای جنبش سبز است.

مطلب سومی که می خواهم عرض کنم بحث کارگری است که دیروز هم به آن پرداختیم در شرکت واگن پارس در اراک دیروز اعتصاب بزرگی کارگران کرده بودند به دلیل این که چندین ماه است که حقوق نگرفته اند و و ضع کارگران خیلی بد است. من نمی دانم بچه ها اراک چکار کرده اند ولی این از واجبات است که فعالین جنبش سبز خودشان را به کارگران برسانند. شعارهای جنبش سبز رابه آنها منتقل کنند و برای آنها توضیح دهند که جنبش سبز پشتیبان آن ها است. و نشان دهند که این از بی لیاقتی ، سوء مدیریت و فساد دولت اجنبی ساخته است که کارخانجات ، به خصوص کارخانجات دولتی در وضع اسفناکی به سر می برند و به افلاس وبدبختی رسیده اند. باید به کارگران منتقل کنیم که اگر جنبش سبز به کمکشان بیاید و اون ها هم به جنبش سبز کمک کنند می توانیم شر این دولت بی لیاقت و فاسد را که میلیاردها پول کشور را دزدیده از سر مملکت کم کنیم و کارگران به خواسته های به حق اشان می توانند برسند. بنابراین خواهش من این است که در هر شهری که هستید اخبار کارخانجات و کارگری شهرتان را دنبال کنید و ولو با نوشتن شعارهای جنبش سبز به دیوار کارخانه مثل "جنبش سبز پشتیبان کارگران"،  جنبش سبز به دنبال احقاق حقوق کارگران ، جنبش سبز دنبال زندگی بهتر برای کارگران، به آنان منتقل کنید. البته اگر این کار با توضیح حضوری و یا پخش اعلامیه در کارخانه همراه باشد بهتر است و اگر هم فعالیتی از میان خود کارگران به جنبش سبز بپیوندید ، بهتر و موثرتر می توانند کار کنند.

مطلب چهارم پیشنهادی بود که یکی از دوستان کرده بود که ما از تلویزیونها ی بزرگی که در بعضی شهرها برای تبلیغات در خیابان ها هست می توانیم استفاده بکنیم وبا یک حافظه فلش فیلم را به داخل فولدر مخصوص انتقال دهیم و با فورمت ( ام پی ای جی MPEG) که فورمتی است که این فیلم ها با آن پخش می شود می توانیم فیلم هایی از جنبش و یا تصاویر ی از آن را روی این تلویز یون ها پخش کنیم مثلا فیلم کشته شدن ندا یا فیلم تظاهرات بزرگ خیابانی یا عکس های زیبای جنبش را پشت سر هم در ده یا بیست ثانیه نشان دهیم. این بسیار کار خوبیست و یادمان باشد که چندی پیش روی تابلوهای شرکت تبلیغاتی ، کسانی این کار را کرده بودند و عکس هایی پخش کرده بودند. بنابر این ، این کار شدنی است. من جزئیات را برای کسانی می گذارم که می خواهند این کار را انجام دهند. اما استفاده از فضاهای عمومی چه تلویزیون های بزرگ و چه روش هایی بسیار ساده تر مثل این که از پنجره یک ساختمان بلند یا از روی یک پل عابر پیاده اگر یک دسته کاغذ سبز و یا یک دسته کاغذ معمولی که روی آن شعارهای جنبش نوشته شده باشد. شما ناگهان در هوا بریزید و بروید. این کاغذ ها در آسمان چرخ می خورند و پایین می آیند و مردم هم می بینند و وقتی به زمین هم رسیدند مردم می خوانند و می فهمند که جنبش سبز آنها را مطلع کرده و دعوت به مقاومت می کند بنابراین اصل کلی این است که ما از فضاهای عمومی باید استفاده بکنیم و شعار دادن هایمان الزاما با دادزدن نیست ، پخش اعلامیه و روش های دیگر مثل آویزان کردن پارچه ها شعار از بالای ساختمان های بلند و هر روش دیگری که در آن منطقه و محله شما قابل انجام است می تواند پیام جنبش سبز و مقاومت ان را به مردم منتقل سازد.

اما مطلب پنجم، استفاده از حضور در محل های عمومی است که دو سؤال مطرح شده یکی این که نمایشگاه قرآن در تهران، در محل مصلی انجام می شود. آیا خوب است ما در آن شرکت کنیم. البته اگر تعداد کم باشید و بخواهید آن جا شعار بدهید به دلیل این که مکانی بسته است خطر شناخته شدن است. یا باید با تعداد زیاد رفت و بلافاصله شعار داد و بیرون رفت. و یا این که با پخش کردن اعلامیه و کشیدن شعار به در و دیوار حضورمان را اعلام کنیم. همین طور است موضوع سوال بعدی که مربوط به سخنرانی آقای خاتمی در شب های قدر بر سر قبر آقای خمینی است که اگر جا نزنند و صحبت آقای خاتمی را ممنوع نکنند حضور در آنجا بنابر اصل حضور در محل های عمومی بسیار خوب است. به خصوص آن که آقای خاتمی هم صحبت می کند.

اما مطلب آخری راجع به صحبت های پریشب آقای خامنه ای است که ایشان از ترسش و برای خواباندن اعتراض و خشم مردم اعلام کرد که می خواهد با عاملین این جنایات در کهریزک و یا کوی دانشگاه برخورد کند. باید به ایشان گفت که عاملین اصلی امثال مجتبی خامنه ای، وحید، حسین طائب ، احمدی مقدم ، عزت الله ضرغامی ، عزیز جعفری، نقدی ، محقق، رادان، سعید جلیلی، شکری، آزاد، علوی ، اشتری ، حجازی و یا امثالهم هستند و یا آقایان حداد عادل، کوثری ، فدایی که در مجلس و عرصه سیاسی پشتیبانی از کودتا می کنند. به خصوص آقای فدایی که به عنوان مسئول کهریزک مطرح است. اگر ایشان راست می گوید و می خواهد برخورد کند ومسببین واقعی را می خواهند به سزای عملشان برسانند، باید امثال این آدم ها را دستگیر و مجازات کنند. عرضم را همین جا تمام کنم، تا فردا شاد و پیروز و موفق باشید.

به امید پیروزی ایران و ایرانی

انگتانشون را به شکل  V  گرفتند

متن پیاده شده روز شنبه ۷ شهریور دکتر سازگارا

سلام شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۸

۲۸ آگوست  ۲۰۰۹ میلادی

امروز شش تا موضوع را در نظر گرفتم و تند تند خدمتتون عرض می کنم. نکته اول حرف های آقای احمدی نژاد در نماز جمعه است که نشان می دهد که ایشون یک چک دیگه ای از حرکت میلیونی مردم می خواهد ، چون روشون زیاد شده ایشون و دوستانشون حرف های گنده تر از دهنشون می زنند و خودشون رو در واقع مطرح می کنند، به این که حالا باید ، نمی دونم ، می گن باید گرفت ، بست و مثل این که یادش رفته آقای احمدی نژاد که رنگ به صورت نداشت و نمی تونست حرف بزنه. بنابراین باید ببینه ایشون که توی این ماه مبارک رمضان یک حرکت میلیونی دیگه از مردم را خواهد دید می فهمه که دیگه از این حرفا نزنه. اما نکته جالب این است که ایشون و همین جور که دیروز گفتم آقای خامنه ای دنبال اینند که این آبرویی که ازشون رفته یک پروژه سعید امامی اجرا بکنند یعنی چند نفر را بگیرند و بگند اینها اصلا عوامل آمریکا و اسرائیل، خارجی بودند اینها اومده بودند داخل صفوف ما و مردم را اینها کشتند، شکنجه کردند، تجاوز کردند، اونها را بکشند احتمالا یا بلا سرشون بیارند یا خوردن واجبی را بهشون واجب بکنند و همون بلایی که سر زن و بچه سعید امامی آوردند ، سر زن و بچه اونها هم بیارند. این را باید گفت به اون کسانی که هنوز با این دولت اجنبی ساخته کودتاچی و فاسد همکاری می کنند و بدانند که این حضرات وقتی پاشون گیر بیفته و خودشون در خطر مبارزات مردم ببینند، بلافاصله اونها را قربانی خواهند کرد.

نکته دومی که می خواستم بگم، حرفهای خیلی خوب آقای خاتمی که اینجا فرصت تفصیلش نیست، اقای خاتمی هم در جمع یک عده بچه های فعال جنبش حرف هایی زده بودند بسیار خوب و گفته بودند که ما در کنار مردم ایستادیم و تا گرفتن حق مردم دست از مبارزه برنمی داریم و پای گرفتن حق مردم ایستادیم  و مقاومت می کنیم. به نظر من باز هم تکرار می کنم اگر ، جلوی آقای خاتمی را نگیرند در شبهای قدر سر مقبره آقای خمینی اگر آقای خاتمی صحبت بکند روی اون اصل کلی که هر جا تجمع قانونی هست باید ما بریم و حضور داشته باشیم و سبزش بکنیم. باید بریم پای صحبت آقای خاتمی و به خصوص این که ایشون اینطور سفت می گه که در کنار جنبش و مردم ایستادیم.

نکته سومی که می خواستم بگم این است که در تهران پاره ای از بیل بوردها ، این تابلو های بزرگ به دلیل اینکه بچه ها سبز می کردند به قول خودشون و رنگ سبز به اینها می پاشیدند اینها را برداشتند و اصلا از خیرش گذشتند و پائین آوردند. من به نظرم در شهرهای دیگر هم هر جا که عکس آقای خامنه ای احیانا احمدی نژاد یا سایر همکاران و پشتبانان کودتاچی ها هست سبزش کرد، باید بدانند که نه فقط هیج کجا براشون امن نیست بلکه عکس هاشون هم از دست جنبش سبز امنیت نداره.

نکته دیگه ای که می خواستم بگم، نکته چهارم سوالی بود که دختر عزیز من از یکی از شهرستان های کوچک استان یزد کرده بود و نوشته بود که به هر حال آمار انتخابات یک آمار عجیب ، غریبی اعلام شده که قطعا به این دخترمون بگم که تقلب مثل همه جای دیگه مثل کل اون ، بیست و چهار میلیون رای آقا ی احمدی نژاد در سطح کل کشور بوده ، ولی  نوشته بود که اینجا  جو  شهر به گونه ای است که من نمی تونم فعالیتی بکنم، حتی برم شعار به دیوار بنویسم و ول بکنم برم یک شهر بزرگ ، برم تهران، برم مشهد، برم اصفهان برای این که وجدانم سنگینی می کنه. نمی توانم من اینجا باشم و دوستانم پسران و دختران دیگه در شهرهای بزرگ و جاهای دیگه به خیابون برند، مبارزه کنند و دستگیر بشند، کشته بشند یا شکنجه بشند و من این جا راحت باشم. این دختر عزیزم و همه پسرها و دختر های عزیز دیگه خودم در سراسر ایران به خصوص شهرهای کوچک تر باید بگم که اصلا این کار را نکنید که برید به شهرهای دیگر ، حضور شما در اون شهرهای کوچک لازمه ، به عنوان اولین قدم از این دخترم می تونم خواهش بکنم که مثلا دونفر همفکر دیگه ، ترجیحا اونهایی که می شناسند یا هم محلی اند یا هم شاگردی اند یا باهاش همفکر هستند، پیدا بکنه اگر هم نیستند تنها، با مطالعه کتب و مقالاتی که پیشنهاد کردیم، در روزهای دیگه بحث کردیم ، شروع بکنه. دانش خودشش را از جنبش مدنی و مبارزات بی خشونت بالا ببره بعد راه های دیگه با شعارنویسی راهکارهای دیگه بعد از این مطالعات ، خودش خیلی بهتر راه را پیدا خواهد کرد و می تونند مبارزه را شروع کنند و هسته های متعدد تشکیل بدهند.

نکته پنجمی که می خواستم بگم مسئله  سوالات زیادی است که برای فیس بوک آمده و من اونها را دسته بندی کردم روزهای دیگه بهش می رسم و خواهشم این است که برای ایمیل  

msazegara@gmail.com

بنویسید به خصوص آنها که در روی فیس بوک برای من می نویسند که گروه تشکیل دادند و آماده هستند ارتباط داشته باشند و همکاری بکنند و می خواهند که بیشتر فعال باشند . من خواهشم این است که اینها را برای  ایمیل

msazegara@gmail.com

بفرستید و در موضوعش هم "همکاری " یا "هم" به طور خلاصه بنویسید، کافیه چوم ما اونجا هزاران ایمیل داریم ، دوستانی که دارند اونجا کار می کنند سریع تر اونها را می آورند زیر سر فصل همکاری می گذارند و میتوانند کمک کنند و ارتباط بگیرند.

اما مطلب آخری که می خواستم بگم مسئله ایمیل های خوبیست که برای من اومده از شهرستانهای مختلف و شعار نویسی و کارهای دیگه که کردند من چند تا شون را انتخاب کردند و خدمتتون بگم، عکس اول از اصفهان که بچه های اصفهان روی شرکت توزیع برق اصفهان امور جنوب شرق که کاملا نشون می دهد از کجای شهر است . شعار مرگ بر خامنه ای نوشتند شعارنویسی کردند و با این کارشون نشون هم دادند که د رواقع از کجای شهر هستند یا روی تابلوی شرکت مخابرات استان اصفهان با شابلن عکس رئیس جمهور موسوی و عکس آقای مبرحسین موسوی را کشیدند. یا روی دیوار با رنگ سبز نوشته اند، خامنه ای حیا کن کشورم را رها کن. یا نوشتند مرگ بر ولایت فقیه= خامنه ای یعنی حمل به مصداق هم کرده اند یعنی بدانید که آقای خامنه ای است که اینطور جنایت می کند یا زیر تلفن عمومی با شابلن به خصوص روی زمینه سبز هم هست که بهتر شده و عکس اقای مهندس موسوی را نوشته رئیس جمهور موسوی را حک کردند و یا روی یک دیوار بلندی که نمی دانم دیوار کجا هست به نظر می رسد که جای دولتی باشه علامت وی V جنبش را ردیف کشیدند و معلوم هست یک جایش را رنگ زدند و رویش را دوباره علامت وی V را کشیدند و به این ترتیب علامت جنبش را روی دیوار حک کردند. در عکس دیگری بچه های آبادان این را برای من فرستادند که شعار مرگ بر دیکتاتور را نوشتند و نوشتند ما خیلی شعار نوشته بودیم ولی پاک کردند ولی ما دوباره می نویسیم، درود بر بچه های خونگرم آبادان. در عکس دیگری بچه هاای خوب نائین نوشتند که آب انبار برای تامین آب آشامیدنی مردم نائین مرکز شهر مردم شهر و کوچک کویری نائین هم از دیکتاتورها خوشحال نیستند و بر دیوار قلب تامین کننده آب شهرستان شعار مرگ بر دیکتاتور می نوسیند و همین جور م که می دانید آب انبار شهر هست و بچه های نائین هم می تونند اینکار را در جاهای دیگر شهر هم بکنند و اما بچه های انزلی وبلاگ بسیار خواندنی درست کردند، جنبش راه سبز انزلی و تشکر هم کردند از موج سبز آزادی و آرش سیگار چی که لینک دادند به وبلاگشان من هم لینک این وبلاگ را هم روی وبسایت خودم می گذارم و هم برای همه می فرستم برای این که این وبلاگ خیلی مطالب خواندنی داره به خصوص وقتی فرستادم بروید و بخوانید راجع به رفتن به استادیوم بحثی که کردند و نتایج خیلی جالبی گرفتند و خیلی توصیه های جالبی کردند که فکر می کنم برای همه قابل استفاده است و یک پوستر زیبا هم توی وبلاگشان گذاشتند که هر پنج شنبه بعد از افطار در بندر انزلی پیاده روی سبز انزلیچی ها قدم زنان در خیابان سپه و گلستان خواهد بود. البته گفتند این هفته نبوده چون بازی ملوان و استقلال بوده و پسرها گفتند همه ما می رفتیم استادیوم و دختر ها هم توی خونه نگاه می کردند به امید اون روزی که همه دخترها هم بتوانند بروند توی استادیوم ها، و عرضم را همین جا تموم می کنم و تا فردا شاد و پیروز و سرافراز باشید، به امید پیروز ایران و ایرانی.

انگشتانشون  را به شکل  V   گرفتند

مصاحبه با یکی از بازداشتی‌های کهریزک

اگر اعتراف نکنی، به فرزندت تجاوز می‌کنیم

مصاحبه‌‌یی که در پیش رو دارید، با یکی از بازداشت شده‌گان دو ماه اخیر صورت گرفته است که برای امنیت شخص مصاحبه شونده، نام و مشخصات وی نزد خبرگزاری هرانا محفوظ است.

 

 نحوه‌‌‌ی بازداشت شما چه‌گونه بود ؟

 من به همراه یکی از دوستان‌ام در راه بازگشت از محل‌کار به خانه بودیم که در خیابان انقلاب توسط نیروهای لباس شخصی و نیروهای گارد ویژه بازداشت و به پایگاه مقداد منتقل شدیم. در آن‌جا بیش از 60 نفر همراه با من در بازداشتگاه بودند که بعد از دو ساعت هر چند دقیقه، تعدادی از ما را برای گرفتن مشخصات فردی به اتاق بازجویی می‌بردند. از همان ابتدا فحاشی به ما  شروع شد و با ضربات باتوم ما را تا بازداشتگاه به صورت وحشیانه  می‌زدند، در طول این چند ساعتی که در بازداشتگاه بودیم فقط ما را کتک می‌زدند. نه غذایی به ما دادند و نه آبی. فقط یک بار ما را بیرون آوردند و اجازه دادند  تا از سرویس بهداشتی آب بخوریم  و بعد از گذشت کمتر از 24 ساعت به بازداشتگاه کهریزک منتقل شدیم.

 نوع برخورد در کهریزک با شما چه‌گونه بود؟

وقتی ما با چشم بند و دست بند به وسیله‌ی یک خودروی ون از بازداشتگاه مقداد به یک مکان نا مشخص منتقل شدیم (که من در ابتدا فکر می‌کردم در اوین هستم)، ما را از ون پیاده کردند و از پله‌کانی که به زیرزمین می‌رفت پایین آوردند. وقتی چشم‌های‌ام را باز کردم متوجه شدم در کانتینری هستم که فقط یک چراغ 100 وات داشت و یک کانال هوا. هفتاد و پنج نفر در یک کانکس جا گرفته بودیم. کم‌تر از دو ساعت از ورودمان نگذشته بود که برای اولین بازجویی به بیرون از کانتینر منتقل شدم.

شیوه‌ی بازجویی چه‌گونه بود، اجازه داشتید وکیل داشته باشید و این‌که آیا در اولین بازجویی تفهیم اتهام شدید؟

من در آن‌جا نه تفهیم اتهام شدم و نه اجازه داشتم وکیل داشته باشم. اصلا به فکر این چیزها  نبودم، اولین چیزی که می‌خواستم بدانم این بود که کجا هستم و چرا اینجا هستم. من که کاری نکرده بودم و اگر هم اعتراضی در خیابان کرده بودم "که نکردم" آیا باید با من و امثال من این برخورد را می‌کردند؟

در جلسه‌ی اول بازجویی من را از راه پله زیر زمین بازداشتگاه بالا بردند و توانستم یک بیابان وسیع را جلوی خودم ببینم اما اجازه نداشتم رو برگردانم و پشت سرم را نگاه کنم. مرا به اطاق بازجویی بردند که روی زمین و با فاصله‌ی چند ده متری از درب ورودی زیر زمین بازداشتگاه قرار داشت. قبل از بازجویی و بعد از بازجویی با باتوم کتک می‌خوردم و بعد از فواصل نا‌منظم  بازجوی من می‌آمد و از من سوالاتی می‌پرسید، به چه کسی رای دادی. نقش تو در اغتشاشات چه بوده. در آن‌جایی که دستگیر شدی چه می‌خواستی. چرا از کار اخراج شدی. مگر بچه‌ی  تو در این مملکت نمی‌خواهد زنده‌گی کند.  اعتراف کن به خودت کمک کن. تا به حال کسی از این‌جا زنده بیرون نرفته. از این‌جا بیرون برو نیستی. به فکر این نباش که خانواده‌ات را ببینی و ... جنس گفتار این‌گونه بود تا به شدت در آن شرایط مرا زیر فشار قرار بدهند و بتوانند از من اعتراف بگیرند.    

 وضعیت در بازداشتگاه از لحاظ امکانات، بهداشت و غذا چه‌گونه بود؟

در ایام بازداشت که بیش از 58 روز به همراه 75 نفر دیگر در کانتینر، زیر زمینی قرار داشتیم یک سرویس بهداشتی در بازداشتگاه قرار داشت که از وضعیت بهداشتی بسیار بدی برخوردار بود. هر پانزده روز یک بار بدون داشتن وسایل بهداشتی اجازه‌ی حمام رفتن داشتیم و وضعیت تغذیه بسیار بد و نامناسبی در آنجا بود .

صبحانه یک تکه نان و یک لیوان آب، نهار و شام به فواصل نامنظم  با کیفیتی بسیار پایین و مقداری بسیار کم. اما آن‌قدر گرسنه و تشنه  بودیم که به همان هم راضی بودیم. در این مدت فقط یک بار رنگ مرغ را دیدیم.

وسایل بهداشتی اصلا در اختیار ما قرار نداشت، یکی از بازداشت شده‌گان وقتی با بازوی کاملا شکاف برداشته بر اثر شکنجه در حین بازجویی و اعتراف گیری در حالتی نیمه جان، به بازداشتگاه بازگردانده شد، تا روزی که من در آنجا بودم هیچ گونه امکانات بهداشتی برای پانسمان او در اختیارش قرار ندادند و دست او به شکل بسیار بدی عفونت کرده بود. 

حدود سنی کسانی که در بازداشت بودند چند سال بود؟

اکثرا بالای 30 سال بودند فقط دو جوان 23 یا 24 ساله آن‌جا بودند که بعد از 22 روز آن‌ها را به جایی دیگر منتقل کردند که یکی از آن‌ها دانشجوی پزشکی و دیگری دانشجوی حقوق بود. ما بعد از انتقال آن‌ها دیگر خبری از آن‌ها کسب نکردیم . 

 چه وقت متوجه شدید که در کهریزک هستید؟

فکر می‌کنم روز چهل و سوم بود که به من گفتند می‌توانی به خانواده‌ات بگویی که در کهریزک هستی و برای وثیقه گذاری باید به دادگاه انقلاب مراجعه کنند.

 برای گرفتن اعتراف از چه شیوه‌هایی استفاده می‌کردند؟

چیزی که در مورد  من رخ داد زیر فشار قرار دادن من از طریق خانواده و فرزندم بود بدین شکل که فیلمی از پسر من در یکی از خیابان‌های تهران تهیه کرده و برای من در یکی از جلسات بازجویی پخش کردند و بازجو مرا تهدید کرد که پسرت در بازداشت قرار دارد و  اگر اعتراف نکنی به بچه‌ی تو تجاوز خواهیم کرد. کنترل خود را بعد از دیدن فیلم  از دست دادم و شروع به فریاد زدن کردم. التماس می‌کردم به پسرم کاری نداشته باشید، آن‌قدر با باتوم مرا زدند که از حال رفتم و مرا به بازداشتگاه منتقل کردند.

شب‌ها صدای اعتراف گیری از بازداشت شده‌گان آن‌چنان زیاد بود که نمی‌توانستیم بخوابیم، صدای فریاد کسانی که زیر شکنجه فریاد می‌زدند: "نزن تو را به خدا نزن". "می‌گویم هر چه بخواهی می‌گویم". "اعتراف می‌کنم"  تا صبح‌ها ادامه داشت.

گاهی اوقات دسته‌های پنج نفره ما را از سلول بیرون می‌آوردند و با باتوم می‌زدند تا از حال می‌رفتیم. بر اثر این شکنجه‌ها پرده‌ی گوش راست من پاره شد و آثار کبودی بر اثر ضربات باتوم روی بدن‌ام به یادگار ماند. این را هم اضافه کنم. ما حداقل هفته‌یی سه بار با باتوم شکنجه می‌شدیم و هر روز بازجویی می‌شدیم. در مدت 58 روز بازداشت من 58 بار بازجویی شدم.

در این مدت به چیزی اعتراف کردید؟

چیزی وجود نداشت که بخواهم اعتراف کنم.  من در حال رفتن به خانه بودم .

وقتی آزاد شدید در بازداشتگاه شخص دیگری بود؟

من فقط به همراه سه نفر دیگر آزاد شدم و در بازداشتگاه ما 70 نفر دیگر باقی مانده بود. این در حالی بود که من بعد از آزادی متوجه شدم اعلام کردند که کهریزک بسته شده این در حالی بود که یک هفته از انتشار این خبر گذشته بود اما صدها نفر هنوز در آنجا نگه‌داری می‌شدند و اخبار مربوط به بسته شدن کهریزک کاملا کذب است و من شک ندارم هنوز هم در آن‌جا افراد بی‌گناهی هم‌چنان بازداشت هستند. به جز بازداشتگاهی که من در آن بودم تعدادی بازداشتگاه به همان شکل وجود داشت که من از تعداد آن‌ها بی اطلاع هستم اما از صدایی که شب‌ها می‌آمد شک ندارم که تعداد زیادی بازداشتگاه مخفی آن‌جا وجود دارد.

 

 *** لازم به ذکر است که در طی مصاحبه‌، وی چندین بار بر اثر فشارهای وارده و یادآوری خاطرات دوران بازداشت به دلیل شرایط بد روحی، مجبور به قطع مصاحبه و پس از چند دقیقه ادامه‌ی مصاحبه شد.

سرکوبگران رژیم مانع برگزاری مراسم شهیدان کشتار 67 در گورستان خاوران شدند

سرکوبگران جمهوری اسلامی دیروز جمعه ششم شهریور ١۳٨٨مانع برگزاری مراسم خانواده ها در خاوران شدند. در چند هفته اخیر خانواده ها را تحت فشار قرار داده و آنان را از رفتن به خاوران و برگزاری مراسم بیست و یکمین سالگرد برحذر داشتند. دیروز ماموران سرکوبگر رژیم خاوران و اطراف آن را به محاصره در آورده و به کسی اجاز رفت و آمد به خاوران را ندادند. طبق برنامه اعلام شده امروز به خاوران رفتیم. جمعیت زیادی نیامده بود. نیروهای انتظامی و امنیتی سراسر جاده خاوران را به اشغال خود در آورده بودند و اجازه عبور به طرف گلزار را نمی دادند. هرکس اصرار و اعتراض می کرد، او را می گرفتند و بعد از گرفتن کارت شناسائی اش وی را رها می کردند. از تجمع خانواده ها به شدت جلوگیری می کردند. خانواده ها در فاصله ای دورتر در به صورت جمع های پراکنده در اطراف خودروهای خود دورهم جمع شده بودند. موتورسوارها گاه گاهی به خانواده ها هجوم می آوردند و سعی می کردند با اذیت و آزار آنها را پراکنده و از محل دور کنند. خیلی از خانواده ها نیامده بودند. یکی از مادران می گفت جمعی از مادران ، همسران و خواهران جان باخته گان را در یکی دو هفته اخیر به اطلاعات احضار کرده اند و بعد از بازجوئی از آنها، تهدید شان کردند که سالگرد برگزار نکنند و به خاوران نروند. به تعدادی هم تلفن ردند و تهدید کرده اند، اگر در مراسم سالگرد در خاوران حضور یابند و یا مراسم برگزار کنند، آنها مسئول هراتفاقی خواهند بود که در خاوران رخ دهد. شنیدم که با افراد سرشناسی نظیر ناصر زرفشان تماس گرفته اند و آنها را هم از رفتن به خاوران منع کرده اند. من و اعضای چند خانواده گل هائی را که با خود آورده بودیم، بعد از آنکه از رفتن به خاوران ناامید شدیم، در کنار جاده روی هم قرار دادیم. گروهی بعد از ما در آنجا ماندند که شاید بعد از آنکه ماموران رفتند، بتوانند به خاوران بروند. در ضمن، درب اصلی خاوران هنوز قفل است و کسی اجازه ندارد در روزهای عادی هم از این درب به گلزار وارد شود. هفته گذشته چند تن از خانواده ها به خاوران رفته بودند و بر سرمزار عزیزان شان گل گذاشته بودند. برای ورود به خاوران باید از درب بالا، از طریق گورستان بهائیان به آن وارد شد. گقته می شود تمام درختانی که در خاوران کاشته بودند خشک شده است.

افشای اطلاعات جدیدی از نقش برخی نمایندگان مجلس در شکنجه بازداشت شدگان

بازجو که بازداشت نمی‌شود!


در حالی که «موج سبز آزادی» پیش از این از نقش فدایی در شکنجه‌گاه کهریزک پرده برداشته بود، نمایندگان مختلفی در این روزها به شکلی آشکارتر از گذشته، این خبر را تایید می‌کنند و در عین حال از ارتباط دو نماینده دیگر با عوامل جنایت بازداشتگاه‌ها سخن به میان می‌آورندگزارش خبرنگار پارلمانی «موج سبز آزادی» حاکی است یک نماینده مجلس در پاسخ به پرسش خبرنگاران مبنی بر اینکه آیا خبر بازداشت حسین فدایی، از اعضای ارشد فراکسیون اصولگرایان صحت دارد یا خیر، با خنده خطاب به آنان گفت: بازجو که بازداشت نمی‌شود!
گفتنی است، پیش از این یک عضو فراکسیون اکثریت مجلس در گفت‌وگو با خبرنگار «موج سبز آزادی»، حسین فدایی (نفر وسط در عکس روبرو ) را مسئول مستقیم بازداشتگاه کهریزک اعلام کرده بود.
این نماینده اصولگرا که نمی خواست نامش فاش شود، تصریح کرده بود که حسین فدایی، نماینده تهران و دبیرکل جمعیت ایثارگران، مسئولیت این بازداشتگاه را در حوادث پس از انتخابات بر عهده داشته و این موضوع برای کمیته ویژه مجلس ثابت شده است.
به گزارش خبرنگار موج سبز آزادی، برخی نمایندگان نیز معتقدند که سروری و زاکانی دو نماینده دیگر حامی کودتا در مجلس نیز با تیم جنایتکاران در داخل بازداشتگاه ها مرتبط هستند. این زمزمه‌ها به امری عادی در راهروهای مجلس تبدیل شده است.
گفتنی است سروری پیش از راه یافتن به مجلس، فرمانده بسیج پایگاه مقداد و زاکانی نیز فرمانده بسیج دانشجویی بوده است.
در عین حال «موج سبز آزادی» جزئیات جدیدی را درباره نقش یک مقام سابق نیروی انتظامی به نام ص. در برقراری بازداشتگاه کهریزک و شکنجه متهمان در آن به دست آورده که به محض کسب اطمینان از صحت آنها، منتشر خواهد کرد.

عکس از جشنواره فیلم مونترال

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

سوال احمد خمینی در مورد اعدام زندانیان سیاسی از خمینی و پاسخ آن

در آستانه بازگشایی دانشگاه‌ها، طرح انضباط اجتماعی آغاز می‌شود

طرح انضباط اجتماعی؛ آماد‌ه‌باش یگان ویژه در چهار نقطه تهران سرهنگ مهدی احمدی، رئیس مركز اطلاع‌رسانی پلیس تهران بزرگ، به خبرگزاری کار ایران، ایلنا، گفت: «طرح انضباط اجتماعی به منظور اجرای قانون و ایجاد انضباط از هفته آینده در منطقه شش تهران برگزار می‌شود.» طرح انضباط اجتماعی از سال گذشته در دو بخش انتظامی و ترافیک به اجرا درآمد؛ برخورد شدیدتر با تخلفات رانندگی، ایجاد ایستگاه‌های سیار پلیس، نظم‌بخشی به شهر، سامان‌دهی پیاده‌روها، جمع‌آوری معتادان و ایجاد امنیت در اماکن عمومی از جمله  اهداف اعلام شده این طرح از سوی نیروی انتظامی است. در اردیبهشت‌ماه امسال و در مراحل پیشین این طرح افزون بر افزایش چشمگیر پلیس یگان‌های ویژه نیز به کار گرفته شدند. یگان‌های ويژه نیروی انتظامی در رویداد‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد در سرکوب اعتراض‌های مردمی نقش داشتند. این طرح در حالی در مرکز تهران اجرا خواهد شد که دانشگا‌ه‌ها و مدارس تعطیلات تابستانی را پشت سر می‌گذارند و هنوز در گوشه و کنار شهر به مناسبت‌های گوناگون اعتراض‌های پراکنده به نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به شکل‌های مختلف ادامه دارد. در همین حال با آن که بیش از دو ماه از برگزاری انتخابات ریاست‌ جمهوری می‌گذرد همچنان شماری از بازداشت‌شدگان انتخاباتی در زندان به سر می‌برند. اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، روز پنج‌شنبه تأکید کرده است که «طرح‌های انضباط اجتماعی و امنیت اجتماعی كه تحت‌تأثیر انتخابات قرار گرفته بود دوباره آغاز خواهد شد.» اسماعیل احمدی مقدم با اشاره به رویدادهای اخیر گفت: «نیروی انتظامی تحت‌تأثیر شعارهای انتخاباتی قرار نمی‌گیرد كه فكر كنند این طرح‌ها تعطیل می‌شود، این طرح‌ها با قوت بیشتر اجرا می‌شود.» نیروی انتظامی پس از رویدادهای انتخابات ریاست‌ جمهوری و به‌ويژه کشته شدن معترضان در خیابان‌ها و نیز افشای وقایع بازداشتگاه کهریزک به‌شدت از سوی چهره‌های سیاسی و برخی نمایندگان مجلس مورد انتقاد قرار گرفته است. برای نمونه حمیدرضا کاتوزیان، نماینده اصول‌گرای مجلس، شخص اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی،‌ را مسئول مرگ‌های کهریزک اعلام کرده است. نیروی انتظامی از سال ۱۳۸۶ برنامه‌ای به عنوان «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» را به اجرا درآورده که در آن دیگر نهاد‌های امنیتی از جمله سپاه و بسیج نیز مشارکت دارند. اجرای این طرح که در برخی موارد توأم با خشونت بود، با واکنش‌های چهره‌های سیاسی و حقوق‌دانان مواجه شد. برخی از منتقدان می‌گویند وجه تمایز «طرح انضباط اجتماعی» و  «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» به‌درستی برای شهروندان روشن نشده است.  به گفته عزیزالله رجب‌زاده، فرمانده نیروی انتظامی تهران، طرح انضباط اجتماعی «منافاتی» با «طرح اتقای امنیت اجتماعی» ندارد و پلیس «در این طرح به دنبال آن است که بی‌نظمی‌های موجود در شهر را با کمک سازمان‌های مرتبط بر طرف کند.»

باز هم احمدی نژاد خامنه را دور زد

احمدی نژاد در سخنرانی پیش از خطبه نماز جمعه تهران: آنان سناريوي دشمن را بازي کردند.

http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=654818

خامنه ای چند روز قبل: من متهم نمي كنم افرادى را كه دست‏اندركار بودند، كه اينها دست‏نشانده‏ى بيگانه‏هايند يا انگليسند يا آمريكايند - اين را من ادعا نمي كنم، چون براى من اين قضيه ثابت نيست؛

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8806060075

۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

وبلاگ شخصى محمد علی ابطحى از درون زندان به روز شد

همراه با نوشته تازه آقاى ابطحى در وبلاگ «وب نوشته ها» که تاریخ روز چهارم شهریور بر آن نقش بسته است عكسى از او نيز در درون زندان منتشر شده است كه اين عضو مجمع روحانيون مبارز را پشت به كامپيوتر نشان مى دهد و بر روى ديوار نيز عكس هايى از آيت الله على خامنه اى، رهبر ايران، و صحنه ای از جبهه جنگ به چشم مى خورد. وى در يادداشت خود نوشته است: «امروز هم رفته بودم اطاق بازجويى. زندان است و باز جويى ‌هاى مكررش. بازجو اطاقش را عوض كرده بود. همان بازجويى كه بارها گفته‌ ام خيلى باهم دوست هستيم.» آقاى ابطحى مى افزايد: «كنار ميز اطاقش (بازجو) دو دستگاه كامپيوتر وصل به اينترنت بود. لب تاپ خودم را هم كه شب دستگيرى از منزل آورده بودند كنارش ديدم. نا خودآگاه آهى كشيدم. بازجو پرسيد چرا آه؟ گفتم ياد وب‌ نوشت افتادم كه دو ماه و ده روز است از آن بى‌ خبرم. يك وقتى سايتم جزئى از خانواده ‌ام بود. بازجو گفت از همين امروز مى‌ توانى از همين جا آن را بنويسى و منتشر كنى.» وى مى گويد كه از شنيدن اين خبر «شوكه» شده است و افزوده كه «نمى ‌دانم آيا هر روز اجازه مى ‌دهند يا گاه به گاه. هر وقت اجازه دادند مى ‌نويسم.» محمد على ابطحى كه به تلاش براى انجام «كودتاى مخملى» متهم شده است روز دهم مرداد همراه با حدود ۱۰۰ نفر از متهمانى كه از آنها با عنوان «عوامل اغتشاش و آشوب» پس از انتخابات رياست جمهورى نام برده شده اند، از سوى قاضى صلواتى محاكمه شد. وى روز ۲۶ خرداد ماه (چهار روز پس از برگزارى انتخابات) از سوى ماموران امنيتى بازداشت شد و خبر دستگيرى وى در همان روز توسط يكى از اعضاى خانواده اش در وبلاگ او منتشر شد. احساس «گیجی» در زندان محمد على ابطحى در بخش ديگرى از مطلب خود در بلاگ «وب نوشته ها» از «سخت بودن» زندان و احساس «گيجى» در آن شكايت كرده و گفته است: «وقتى سران اصلى را نمى ‌توانند بگيرند ما را كه به زعم آنها مى ‌توانستيم سران را پشتيبانى كنيم و حرف بزنيم و بعضى‌ ها كه تشكيلات دارند، تشكيلات را به كار بگيرند، گرفته‌ اند تا آشوبى كه از توهم تقلب در حال شكل گرفتن بود مهار شود.» وى بار ديگر سخنان خود در جلسه دادگاه مبنى بر اينكه «تقلبى در انتخابات صورت نگرفته است»، تكرار كرده و گفته است: «اميدوارم تصميم ‌گيران اين نكته را درك كنند و اين مجموعه را زودتر آزاد كنند تا با آزادى اين ديدگاه‌ هايشان را در جامعه مطرح نمايند.» آقاى ابطحى در جلسه دادگاه گفته بود كه هاشمى رفسنجانى، موسوى و خاتمى قسم خورده بودند يكديگر را تنها نگذارند. اين مقام سابق ايران افزوده بود: «موضوع تقلب در ايران دروغ بود و در واقع تقلب موضوعى بود تا آشوب‌ها شكل بگيرد.» اشاره آقاى ابطحى به اعتراض هاى گسترده در ايران از سوى راى دهندگان و نامزدهاى رقيب محمود احمدى نژاد بود كه اعلام كردند در انتخابات دهم رياست جمهورى تقلب هاى زيادى صورت گرفته است و دولت بر آمده از آن مشروع نيست. اظهارات بازداشت شدگان در دادگاه هاى برگزار شده كه تحت عنوان «اعترافات» انجام شد ظرف چند هفته گذشته موج فزاينده انتقادها را بر انگيخت و مخالفان دولت، آن را «نمايشى» و سخنان مطرح شده را تحت فشار و شكنجه دانسته اند.

متن پیاده شده روز چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸ دکتر سازگارا

سلام
چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸ و ۲۶ آگوست ۲۰۰۹ میلادی
پنج نکته را می خواهم خدمتتون عرض کنم. اول مسئله دادگاه نمایشی و خنده داری که فکر می کنم سومی یا چهارمی بود که دیروز مجددا تشکیل شد و خبرش را هم دست و پا شکسته حکومت داد و با تصور اینکه حکومت دائما داره سعی می کنه که بگه دستگیر کردمو و و همه را بستم ، کتک زدم و شکنجه کردم و مردم هم دیگه ترسیدند و نشستند سر جا شون و تموم شد، این تقریبا خلاصه مشی حکومته این روزها. منتهی هر از چند گاهی که دوباره می بینه که حرکتی شروع می شه مردم اعتراضشون ادامه داره. مقاومتشون ادامه داره، باز دوباره می بینه که حرکتی شروع می شه ، دوباره ناچار می شه که در سنا ریوش تجدید نظر کنه، به هر حال همون جور که قبلا هم صحبت کردیم آنچه که قهرمان های ما باید گفت کسانی که در زندانند مهم نیست که چی بگویند، کجا بیارندشون به صرف این که زندانند، قهرمانان ما هستند و به خصوص اونهایی که مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و جرأت می کنند که بعد مطرح کنند اون بلایی که سرشون اومده، اونها کسانی هستند که هر بلایی هم سرشون اومده باشه بالاترین شکنجه ها، آزارهای جنسی که بهشون داده شده یا بشه، بر قدو قیمت قهرمانیشون در چشم یک ملت افزوده می شه و فداکاری هایی که در راه یک ملت کردند، همونجوری هم که قبلا صحبت کردیم.

مطمئن باشید که کسانی که در زندانند ، غیر از آزار و اذیت و فشار و انفرادی و شکنجه و اینها، مهم ترین چیز این است که مطلقا اونها رو در بی خبری نگه می دارند و نمی دانند چه اتفاقی افتاده رهبران جنبش چه جوری حرکت کردند و دیدید که حتی روزنامه اعتماد قلابی چاپ کردند و بهشون نشون دادند و تصور شون بر اینه که مثلا به آقای زیدآبادی گفته بودند همه اعتراف کردند و رفتند خونشون وتو فقط موندی. بنابراین باید گفت آنچه که اونها بگند، بنویسند، تا زمانی که دربندند، پشیزی ارزش نداره.
نکته جالبی که می خواستم بگم، حکومت دائما تکرار می کند که انقلاب مخملی می خواستند بکنند. می خواستند انقلاب نرم بکنند، براندازی نرم بکنند اصطلاحاتی که می گویند. جالبه که به نظر من این نشونه بی سوادی دست اندرکارانی است که اینها رو می گن برای این که نظام های اروپا ی شرقی، که معروف بودند به انقلاب مخملی معروف شدند در واقع ماهیتاً تفاوت داشتند. یا اونچه که در ایران هستش، برای این که اکثر، نظام هایی بودند که وابسته به شوروی بودند، شوروی اصلا اونها رو پشتیبانی می کرد و به زور ارتش سرخ و سازمان "ک گ ب"(ک ج ب) سرپا بودند. خود کارگزارانش خیلی هاشون مسئله داشتند و به محض اینکه شوروی دستش رو برداشت و سیاست در شوروی تغییر کرد. با اومدن آقای گورباچف چیزی از اون حکومت ها باقی نمونده بود و به سادگی فرو ریخت با چند تا تو خیابون آمدن، در حالی که در ایران درسته که روس ها پشتیبان این کودتا هستند، مشاور کودتا هستند و دستورالعمل دارند و دولت کودتاچی را به رسمیت شناختند، اما ساختار این نظام با ساختار کشورهای اروپای شرقی تفاوت می کند. شاید تنها کشوری از کشورهای اروپای شرقی که تجربه اش، برای ما قابل استفاده باشه کشور لهستان باشه، من به همین دلیل یک فصل از کتاب آقای پیتر اکرمن و جک دووال را تحت عنوان کتاب فورس مور پاور فول( نیروی قویتر) کتاب مفصلی است که این دو نفر با هم نوشتند، یک فصلش راجع به لهستان اون قدرت همبستگی یا اون اتحاد نیروی همبستگی. این را به نظر من تنها، تجربه این است در اروپای شرقی، که مدتها قبل از سقوط شوروی و تغییر سیاست شوروی، مقاومت و مقابله آغاز شد، و وقتی پیشرفت کرد، مقاومت مردم ناچار شدند که کودتا بکنند کودتای آقای یاروزلسکی و رژیم کودتایی که سر کار بود،ادامه مقاومت مردم لهستان و سازماندهی که اتحادیه کارگری همبستگی کرد. اون باعث شد که آقایون کودتاچی به تدریج عقب نشینی کردند و در نهایت مردم پیروز شدند. بنابر این ، این ترجمه را که زحمتش را مرکز بین المللی مبارزات بی خشونت کشیده، این تجربه را من فکر کردم که امشب خدمتتون معرفی کنم و ضمیمه فیلم امروز خواهد شد و به ایمیل گروپ فرستاده می شه و روی سایت من هم هست، خواهشم این است که مطالعه بکنید بلکه یک کم هم با سوادتر بشند و حداقل در تهمت هایی که می زنند، اتهاماتی که می زنند، یک کمی از سر علم مطرح کنند. به هر حال تجربه لهستان که چند سال قبل از سکوت کمونیست ها بوده و مقاومت و مبارزه یک مردم در مقابل یک رژیم جبار و خونریز بوده و بعد هم کودتایی که شد علیه مقاومت مردم، تجربه ای است که حداقل خیلی وجوهش برای ما قابل استفاده هست و می تونیم ازش استفاده بکنیم.
نکته سومی که می خواستم بگم، مسئله ای که صحبت اقای جزایری بود، معاون ستاد تبلیغات نیروهای مسلح کودتا کرده بود که جالب بود این آقای ژنرال ترسو به محض اینکه دیده ، جنبش داره می ره خودشو سازماندهی کنه، واکنش نشون داده ودست پاچه صحبت کرده بود که قبلا از این که اینها سازماندهی کنند در سطوح عمقی جامعه بروند باید گرفت، باید کشت باید اعدام کرد، باید سرانشون را دستگیر کرد. و باید برخورد کرد. به نظر من این اون نکته ای است که در واقع به خوبی نشون می ده که چگونه حکومت ، وحشت داره از مبارزات مردم و اون هر از چند گاهی که امثال این دادگاههای نمایش یا هارت و پورتی که می کنه بیشتر برای روحیه دادن به نیروهای خودشه، به محض این که جنبش یک حرکت کوچیک می کنه ، جا می زنه . یا فرض کنید ربنای آقای شجریان را به محض این که مطرح کرد جنبش که می خواهند مردم این را به عنوان یک ابزار جنبش مقاومت استفاده کنند در ماه رمضان ربنای آقای شجریان ، هنرمند ملی خودشان را پخش خواهند کرد. فورا عقب نشینی کردند، جا زدند و از حرفی که معاون صدا و سیما زده بود عدول کردند و در واقع الان آقای شجریان مثل خاری در چشمشون که گفته صدامو حق ندارید پخش کنید اما از ترس مردم مجبورند که ربنای ایشون را پخش کنند.
اما من نکته چهارمی که می خواستم بگم، این است که ببینید، این حرکاتی که می کنند امثال دادگاهها، امثال ایجاد رعب و وحشتها، تجاوز در زندانها، خبر رسانی های مختلف و ، و، و... پاسخش در واقع همین است که مردم می دهند، مقاومت با شعار نویسی ، مهم نیست که مثلا الله اکبر توی پشت بوم یک کمی کمرنگ بشه یا زیاد تر بشه، مهم این است ه این ابزار رو ما نگه می داریم. بگذارید یک اسلاید دیگه ای خدمتتون نشون بدم، نزدیک محل اقامت آقای رئیس جمهور دولت کودتا است و خواهش کرده بود پخش بکنیم و من هم اجابت کردم پخش کردم . برای این که همین شعار ساده ای که رو دیوار نوشته شده( شعار نوشته شده {مرگ بر خامنه ای} ) اون هم نزدیک خونه رئیس جمهور کودتا که آلت فعل ستاد کودتا هست و امثال این شعار که در همه جا نشون می ده ، نماد مقاومت مردمه، مهم این است که ما مقاومتمون رو زنده نگه داریم.در میدون باشیم، مثلا پنج شنبه که قراره بعضی ها می گن بریم سر قبر شهدا بسیار کار خوبی است بزرگداشت شهدا، بعضی ها می گن ، بیاییم تو خیابان مهم این است که از منزل بیائیم بیرون و راه بریم، حرکت بکنیم ، اگه امکان داشت ، شعار بدهیم. شعار نویسی به دیواررا رها نکنیم، الله اکبر را رها نکنیم. ولو کم وزیاد این مقاومت ها مطمئن باشید ما رو می آره جلو تا در یک فرصت مناسب مثلا راهپیمایی روز قدس که مثلا امکان داریم میلیونی بیائیم تو خیابون تمام رشته های حکومت را پنبه خواهد کرد.بنابر این بدانیم که " سبز یعنی استقامت تا بهار" و مقاومت ما ضامن پیروزیمونه. تا فردا شاد و پیروز و سرافراز باشید، به امید پیروزی ایران و ایرانی.
انگشتانشون را به شکل V گرفتند

قصیده زیبای احمد شاملو در پاسخ پدرش که از او خواست در زندان شاه توبه نامه نویسد

..تو را که کسوت ِ زرتار ِ زرپرستي نيست کلاه ِ خويش‌پرستي چه مي‌نهي بر سر؟ تو را که پايه بر آب است و کارمايه خراب چه پي فکندن در سيل‌بار ِ اين بندر؟ تو کز معامله جز باد دستگيرت نيست حديث ِ بادفروشان چه مي‌کني باور؟ حکايتي عجب است اين! نديده‌ای که چه‌سان به تيغ ِ کينه فکندند ِمان به کوی و گذر؟ چراغ ِ علم نديدی به هر کجا کُشتند زدند آتش هر جا به نامه و دفتر؟ زمين ز خون ِ رفيقان ِ من خضاب گرفت چنين به سردی در سرخي‌ ِ شفق منگر! يکي به دفتر ِ مشرق ببين پدر، که نبشت به هر صحيفه سرودی ز فتح ِ تازه‌بشر! □ بدان زمان که به گيلان به خاک و خون غلتند به پای‌ْمردی، ياران ِ من به زندان در، مرا تو درس ِ فرومايه بودن آموزی که توبه‌نامه نويسم به کام ِ دشمن بر؟ نجات ِ تن را زنجير ِ روح ِ خويش کنم ز راستي بنشانم فريب را برتر؟ ز صبح ِ تابان برتابم ــ ای دريغا ــ روی به شام ِ تيره‌ی رودرسفر سپارم سر؟ قبای ديبه به مسکوک ِ قلب بفروشم شرف سرانه دهم وان‌گهي خرم جُل ِ خر؟ □ مرا به پند ِ فرومايه جان ِ خود مگزای که تفته نايدم آهن بدين حق ير آذر: تو راه ِ راحت ِ جان گير و من مقام ِ مصاف تو جای امن و امان گير و من طريق ِ خطر!

محمدرضا شریفی نیا تواب دو آتشه اوین

محمدرضا شریفی نیا در جریان سرکوب خونین دهه 60 به خاطر هواداری از شریعتی و در ارتباط با نشریه لوح(وظاهرا همراه داشتن سلاح گرم) دستگیر و پایش به اوین باز شد. با پرونده سنگینی که لاجوردی برایش ساخته و پرداخته کرده بود مدتی زیر حکم اعدام قرار داشت اما به سرعت در هیات یک تواب دو آتشه به خدمت شکنجه گران و لاجوردی در آمد و علاوه بر خبرچینی و همکاری اطلاعاتی با زندانبانان به خاطر اعتمادی که به او می رفت و تخصصی که داشت در چاپخانه اوین مشغول به کار شد. وی در دوران زندان نیز در حالی که زندانیان بسیاری از ملاقات نیز محروم بودند یک پایش در زندان بود و یک پایش در مرخصی. شریفی نیا به خاطر خدماتی که به لاجوردی و دادستانی انقلاب اسلامی ارائه داد ابتدا به حبس ابد محکوم شد و بعد از چند عفو در سال 65 از زندان آزاد شد. در آن سال ها مسئولیت چاپخانه زندان اوین با رضا تبریزی (1) بازجو و شکنجه گر شعبه هفت اوین بود و کارهای اجرایی آن زیر نظر شریفی نیا انجام می گرفت. چاپخانه اوین در آن ایام زیر نظر روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز اداره می شد که مسئولیتش با احمد احمد بود. (2) روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی در کنار کار اصلی اش یعنی تنظیم اطلاعیه های دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، به چاپ و انتشار کتاب هایی می پرداخت که حاوی بعضی مصاحبه هاو میزگردها و همچنین بخش هایی از برگه های بازجویی افراد بود. این کتاب ها و جزوات با نام «کارنامه سیاه» و ... علیه سازمان مجاهدین خلق انتشار می یافتند. هدف این کتاب ها رفع اتهام از دادستانی انقلاب اسلامی و جنایت های انجام گرفته از سوی آنان بود. تا آن جا که به خاطر دارم 6-7 کتاب به فارسی و انگلیسی توسط روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی مرکز و یک کتاب توسط سازمان تبلیغات اسلامی انتشار یافت. طراحی روی جلد، کارهای گرافیکی، صفحه بندی ، تنظیم مطالب و کارهای فنی و محتوایی این کتاب ها توسط محمدرضا شریفی نیا انجام می گرفت و تنها تایید نهایی آن قبل از انتشار با بازجویان و مسئولان دادستانی بود. شریفی نیا پس از آزادی از زندان به واسطه ی همسرش آزیتا حاجیان (3) به سینما راه یافت. البته او در این زمینه تجربیاتی پیش از انقلاب داشت. زمینه آشنایی او با کار سینما و تئاتر بر می گردد به سال های آخر دوران شاه و پس از انقلاب که همراه با آزیتا حاجیان و ... یک گروه تئاتری درست کرده بودند و به ارائه کارهای مذهبی زیر نظر مهدوی کنی و مطهری می پرداختند. مهم ترین کار آن ها «نسل آواره» نمایشی بود راجع به آوارگی فلسطینی ها که در تاتر شهر به روی سن رفت. شریفی نیا در سال 70 اجازه بازی در سریال امام علی را یافت و پس از آن به سینما راه یافت و پله های ترقی را به سرعت پیمود. از جمله نقش های که او در آن بازی کرد می توان به نقش یک عنصر اطلاعاتی در فیلم «مکس» اشاره کرد که بخاطر نزدیکی به بازجویان و عناصری اطلاعاتی در اوین بخوبی از عهده ی آن بر آمد. نقش مرد هرزه و دو زنه نیز کارآکتری بود که وی به خوبی از عهده ی اجرای آن بر آمد. با شایعاتی که بعدها حول و حوش او پدید آمد ظاهرا تجربه های فردی نیز در ارائه موفقیت آمیز این نقش مددکارش شده بود. در فیلم دایره زنگی تلاش می شود تسلط پلیس و دستگاه امنیتی به رخ بیننده کشیده شود. حضور او در سینما تنها به نقش آفرینی در جلوی دوربین ختم نمی شود بلکه از دستیاری کارگردان تا انتخاب هنرپیشه و ... همه چیز به او ختم می شود. شریفی نیا در مورد حضورش در فیلم فرزند صبح که راجع به زندگی خمینی است می گوید: «اولین باری که بهروز افخمی برای ایفای نقش حاج سید احمد خمینی با من صحبت کرد، عنوان کرد که حاج حسن آقا، نوه امام (ره) علاقه‌مند است که من نقش پدر ایشان را بازی کنم. من به لحاظ بازیگری خیلی علاقه‌مند به بازی در نقش‌های شخصیت‌های معاصر نیستم‌، اما این بار موضوع فرق می‌کرد. به خاطر اینکه خانواده امام (ره) خواسته بودند این کار را من انجام دهم، بازی در این نقش را پذیرفتم. چرا که ادای احترام به خانواده امام‌(ره) برایم مهم‌تر از ایفاق نقش بود.» http://www.sharifiniaa.blogfa.com/ شرکت او در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری احمدی نژاد جدای از تعلق خاطرش به این یا آن شخص به نظرم بر می گردد به ابن الوقتی او و تلاش برای پاک کردن پرونده ای که نزدیکان احمدی نژاد دو سال پیش برایش ساخته بودند و به خاطر آن مدت ها زمزمه ی ممنوعیت فعالیت او در سینما نیز شنیده می شد. سال گذشته نیز شریفی نیا تلاش کرد دل احمدی نژاد را به دست بیاورد و در مصاحبه با رضا رشید پور گفت: «من شنیدم که یک خبرنگار خارجی از آقای احمدی نژاد سوال کرده که چهره شما زیبا نیست و به درد ریاست جمهوری نمی‌خورد، ایشان هم پاسخ داده که اگر به درد ریاست‌جمهوری نمی‌خورد به درد نوکری مردم که می‌خورد. این جمله مرا تکان داد و اگر قبل از انتخابات شنیده بودم حتما به ایشان رای می‌دادم.» http://www.fardanews.com/fa/pages/?cid=50688 موضوع بر می گشت به گزارش سایت «رجا نیوز» در مورد فعالی های شریفی نیا. در گزارش این سایت که بعدها در نشریه صبح صادق ارگان سپاه پاسداران نیز انتشار یافت آمده بود: « محمدرضا شریفی نیا که در بسیاری از فیلم ها علاوه بر بازیگری در قالب دستیار کارگردان و انتخاب بازیگر، ایفای نقش می کند، با تشکیل یک مافیای انحصاری، ورود بازیگران جدید را در کنترل خود گرفته و به سوء استفاده های مالی و اخلاقی می پردازد.» رجا نیوز مدعی شده بود که شریفی نیا «معرفی بازیگران مرد برای ایفای نقش در سینما را مشروط به پیش پرداخت اولیه ۸-۷ میلیون تومانی کرده است. همچنین بازیگران زن، علاوه بر این پیش پرداخت با صراحت شگفت انگیزی به تن دادن به مسائل غیراخلاقی برای پیشرفت سریع تر دعوت می شوند! این شبکه مافیایی به دلیل ارتباط گیری با اغلب کارگردانان، بر سینمای کشور مسلط شده است. ادامه حیات این شبکه در حالی صورت می پذیرد که تاکنون خبری از برنامه احتمالی مسئولین سینمایی برای شکستن این حلقه فاسد و برخورد با این بازیگر منتشر نشده است. » http://eiona.co.cc/fa/1388/05/14/2184 ظاهرا ترفند شریفی نیا برای نزدیکی به احمدی نژاد و ماست مالی کردن پرونده مزبور کارساز واقع شده است چرا که در پی اعتراضات مردمی نسبت به حضور وی در مراسم تنفیذ، سایت سحر نیوز در خبری با عنوان «شریفی نیا آماج حملات کودتاچیان مخملی» نوشت: «پس از آنکه این چهره شاخص سینمایی در مراسم تنفیذ حکم احمدی نژاد در بیت رهبری حاضر شده است مورد نفرین و عتاب جریان کودتای مخملی قرار گرفته و تهدیدها و تخریبها به سمت وی سرازیر شده است. در یکی از ای میلهای تخریبی و توهین آمیز که علیه وی ساخته و پخش شده ضمن توهین به شریفی نیا، سینما و هنرمندان به تحریم وی تشویق می شوند.» http://saharnews.ir/view-6074.html چنانچه ملاحظه می شود پس از حمایت شریفی نیا از احمدی نژاد و شرکت او در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری که با بایکوت وسیع چهره های سیاسی و مذهبی رژیم مواجه شده بود ، اتهامات نظیر «مافیای انحصاری»، « سوء استفاده های مالی و اخلاقی»، « مسائل غیراخلاقی»، « حلقه فاسد» «تواب منافقین» و ... فراموش شده و شریفی نیا تبدیل به «چهره شاخص سینمایی» می شود و از او در برابر «نفرین و عتاب» افراد وابسته به «جریان کودتای مخملی» حمایت به عمل آمده و نسبت به ارسال «ای میلهای تخریبی و توهین آمیز» علیه وی شکایت می شود! نکته جالب این که بریده نشریه صبح صادق ارگان سپاه پاسداران که تا روز 17 مرداد 1388 در آدرس http://eiona.co.cc/fa/1388/05/14/2184 موجود بود شب گذشته برداشته شد تا رد پای سپاه و رجا نیوز در پرونده سازی قبلی برای شریفی نیا پاک شود. آخر زشت بود که فردی با چنان توصیفاتی که روزنامه ارزشی سپاه پاسداران از او کرده بود به حضور «رهبر معظم انقلاب» برسد و جزو میهمانان مراسم «عبادی سیاسی» تنفیذ باشد. اما خوشبختانه این خبر همچنان در نشریه «عبرت های عاشورا» دو هفته نامه ای که در نماز جمعه پخش می شود در آدرس زیر موجود است. http://irandoosty7.parsiblog.com/Archive47425.htm نوع برخورد جریان های حامی احمدی نژاد با محمدرضا شریفی نیا نشان دهنده میزان صداقت آن ها در طرح شعارهایشان است

«داد از تو و آه از من» از مسعود بهنود

رویتان بپوشانید ای دست در کاران نمایشی چنین سیاه. روی پنهان کنید از اسیران که مبادا فردا روزی در خیابان چشم در چشم شوید و از خود شرمتان آید. دوربین ها را بگردانید مبادا تصویرتان را به خانه تان برسانند. مبادا باد آن را به دست همسایگان و بستگانتان برساند، یا از وحشت بلرزید زمانی که فرزندانتان از مدرسه به خانه آیند و شرم زدگی را در اشک هایشان ببینید.

اما در فراز دارید، سرهایتان را بالا بگیرید ای همه شمایان که شب جامه های لاجوردی به تنتان کرده اند با دم پائی های سفید، هم اکنون هنوز هیچ نشده همه در و همسایه که در جام عدالت نما تماشایتان کردند، خانه تان را در زده اند تا به همسر و بچه هایتان بگویند به شما افتخار می کنند. بگویند ترا به خدا اگر کاری دارید از ما دریغ نکنید. از شما بپرسند، از آن ها بپرسند آیا هیچ وقت از نزدیک آقای حجاریان را دیده اید.

روزی نه دور و نه دیر، زودتر از آن که به گمان مغروران آید افتخار از آن همه کسانی خواهد بود که در این روزها در شب جامه آبی کمرنگ در آن سالن نشستند و تماشاگر، نه بازیگر، نمایشی شدند که هیچ کس را به خنده نینداخت. مگر وقتی کارگردانان نمایش وحشت زده آخرین فرامین را به سربازان بیگناه ابلاغ می کردند و آن ها را می چیدند در بین زندانیان. چه خوب که شما روی گشوده و چهره نموده بودید. و چه خوب که همه عاملان و آمران این "بازی کثیف" پنهان بودند. ورنه روزی روزگاری به همین زودی نمی شد فوران خشم ها را علیه آن ها مهار کرد. ورنه فرزندانشان شرم داشتند در مدرسه بگویند آن بابامان بود.

روزی نه دور و نه دیر، زودتر از آن که به گمان آید همه رونهان کرده های پشت صحنه، حضور خود را در نمایشی چنین انکار خواهند کرد. همچنان که امروز دادگاه های چند دقیقه ای اوین دهه شصت هیچ صاحب و بانی و مدعی ندارد. انگار اشباح بوده اند. چنان می نمایند که در همه آن سال ها در اوین تنها یک نفر بوده است، آن هم اسدالله لاجوردی. نه بازجوئی و نه شکنجه گری، نه آزار دهنده ای و نه تواب سازی. فردا نیز امروزیان اشباح خواهند شد.

بگذار چنین شود. بگذار روی بپوشانند، بگذار نهان بمانند، بگذار بچه های امروز و فردا فراموش کنند اینان را. بگذار کس به آنان خشم نگیرد. سلاح ما در نبرد روبه رو مداراست و لبخند، مهربانی و گذشت، سلاح آنان که کینه و نفرت است، ارزانی خودشان.

فرمان بریدگان راست نمی گویند که اگر به حق و راست بودند، رو پوشیدنشان از چه بود. فرمان بریدگان همچون تمامی دروغگویان، در راندن ماشین دروغ خود ناتوانند، لو می روند. مگر نگفتند مدرک ها یافته اند از دخالت بیگانگان در ناارامی های پایان خرداد، مگر نگفتند می خواهند نشان دهند عاملان انقلاب مخلمی را، پس چرا همه ادعاها بر آب افتاد و حاصل این همه دین فروشی و لطمه به آبروی نظام و خود این شد که عده ای در لباس زندان بیایند و بگویند انتخابات واقعی بود و این دولت به خدا قانونی است. همان کاری که دادگاه های پائیز 32 تا 34 کرد که از همه زندانیان ورقه گرفت که به "دولت قانونی" ابراز علاقه کنند. در حالی که به قول شاعر تو خود انکار خودی تکیه به محراب مده.

یاد نگرفتند از افغانستان در اشغال با انتخابات چهار روز پیشش، کشوری که بعد از آزاد شدن از گیر طالب ها، همه می گویند باسوادترین، با فرهنگ ترین، متعادل ترینشان همان ها هستند که این سی سال را در ایران گذرانده اند، اینک نگاه کنید با چه ظرافت، در میان مین و بمب، خود را اداره کرد، در مملکت ویران و هر گوشه اش گروهی دست به اسلحه، دانستند چه کنند تا اعتماد مردم از دست نرود. اما در تهران ما همه در کارند که مگر با سروصدا و نمایش دادگاه، با رعب، با تهمت و ترساندن چهار سال مجال بگیرند.

در زمان جنگ جهانی، فیلم و تلویزیون و دی وی دی و ضبط صوت نبود، بنگاه های ارکسترال بودند و معروف ترینشان مهدی مصری نمایشگر و بازی ساز [به قول امروزی ها استاندآپ کمدین] که رقاص و نوازنده و اکروبات کار خود را داشت و می توانست ساعت ها محفلی را گرم نگاه دارد. مهدی که خود سیاهکار برجسته ای بود در خاطراتش می گوید شبی به یک میهمانی فراخوانده شده، و همان زمان که سیم کش ها داشتند سیم میکروفن ها را می کشیدند تخت روی حوض می زدند و صحنه را آماده می کنند او می شنود که داماد در پنجدری دارد افشاگری ها می کند و عروس را ناشزه می خواند و واویلا.

صاحب مجلس سر می رسد و برای پوشاندن آن راز که از پرده داشت بر می افتاد از مهدی می خواهد که سنگ تمام بگذارد، و هر کار لازم است بکند و در عوض هم دستمزد مناسبی بگیرد. چنین می شود اما هنوز میهمان ها رسیده نرسیده یکی از بچه ها که از پشت بام سیاه بازی را تماشا می کرد [یا دعوت نداشتند یا فقیر بودند و لباس مناسب نداشتند] از همان بالا با مغز افتاد در حیاط. همسایه ها دویدند و بچه را روی دست بردند که به بیمارستان دولتی برسانند، ولی باز به وعده صاحب مجلس، مهدی مصری به صورتخانه دستور داد که هر چه در چنته دارند رو کنند. ویلون زن چنان ارشه می کشید که نزدیک بود خرک از جا در برود، ضرب زن چنان بر دمبک می نواخت که خشگ پوست داشت می درید. با همه این ها انگار در عروسی خاک مرده پاشیده بودند کسی جم نمی خورد. در عروسی شرکت نمی کرد. میوه ها دست نخورده مانده بود، سگرمه ها در هم بود، رقاصه ها هم نتوانستند شوری در جمع اندازند. دخترک و پسرک ها که حرکات اکروباتیک انجام می دادند چندین و چند پشتک و وارو زدند. اما نشد. از پنجدری صدای داد می آمد و از پشت بام صدای زاری مادر بچه ای که از پشت بام افتاده بود عروس هم آن قدر که گریه کرده بود ریملش آب شده و راه افتاده بود.

مهدی مصری می گفت فکری به سرم زد و دست داماد را گرفتم و کشیدم رو حوض و آن جا شروع کردم به رقصاندنش که بلکه این شوری در جمع بیندازد و مصیبت از یادشان ببرد، صدای انکری هم داشت اما یادش دادم دو دانگی بخواند، اما تو گوئی همه از سنگ و کلوخ بودند. مجلس یخ کرده بود و همه صورتخانه هم که میدان آمدند باز نائی از کس برنیامد. همه مسخرگی های عامل اثر نداشت. هیچ لطیفه ای نمی خنداند، هیچ متلکی لبخند بر لب ها نمی آورد، تازه دم در پاسبان با زور داشت بچه ها را از ورود به مجلس وامی داشت. بچه ها دم گرفته بودند سنگ و کلوخ و تیشه، این عروسی نمیشه. همین جا بود که صدای شیون مادر آن بچه که از بام افتاده بود بلند شد که حزین می خواند:

این کاخ که می بینی گاه از تو و گاه از من
جاوید نمی ماند، خواه از تو و خواه از من
کبکی به هزاری گفت پیوسته بهاری نیست
این خنده و افغان چیست، گل از تو گیاه از من
با خویش در افتادیم تا ملک ز کف دادیم
از جنگ کسان شادیم، داد از تو و آه از من

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

مصاحبه حنیف مزروعی، سردبیر سایت نوروز، با "بی بی سی" در مورد دفن مخفیانه شهدا در بهشت زهرا

 1- در تاریخ 21 تیرماه یکی از مادران قربانیان حوداث پس از انتخابات به خبرنگار نوروز اطلاع داد که در سردخانه شهید امین زاده واقع دراسلامشهر تهران که یکی از بزرگترین سردخانه های صنعتی کشور است تعدادی جسد نگاه داری می شده. او گفت هنگامی که در جستجوی عزیز گمشده اش در این سردخانه بوده تعداد زیادی جسد دیده که بر روی هم ریخته شده بود و مشاهدات این مادر برمی گشت به دو روز پیشتر یعنی تاریخ 19 تیرماه. 2- در تاریخ 21 تیرماه نوروز اقدام به انتشار اظهارات این مادر کرد، اما از آنجایی که مستندات کافی برای دفاع از این خبر در دست نبود در خبر ذکر شد که "شنیده شده است". 3- پس از انتشار این خبر همکاران سایت نوروز اقدام به جمع آوری مستندات مربوط به این خبر کردند و از جمله اینکه ما بنا به شهادت برخی پرسنل سردخانه شهید امین زاده متوجه شدیم که در همان شب انتشار خبر سردخانه تعداد قابل توجهی رفت و آمد غیرطبیعی به محل این سردخانه صورت گرفته و خودروها چیزهایی را از سردخانه به بیرون منتقل کرده اند. 4- در روزهای پس از انتشار خبر نیز گزارش هایی به دست ما رسید مبنی بر اینکه برخی جنازه های تحویل داده شده به خانواده قربانیان یخ زده بوده و در تصاویری که از این شهیدان منتشر شد و در سایت نوروز نیز منتشر گردید و متعلق است به شهید بهزاد مهاجر کاملا مشخص است که جسد این شهید فرم و قالب یخ زده گرفته در حالیکه به هیچ عنوان اجسادی که در پزشکی قانونی نگهداری می شوند حتی بعد از گذشت 40 روز به این صورت در نمی آیند و این مسئله صحت خبر نوروز مبنی بر نگهداری در یک سردخانه صنعتی را تایید کرد. 5- براساس ادامه پیگیری ها ما به این نتیجه رسیدیم که در شب 21 تیرماه تعداد قابل توجهی خودرو که متعلق به سازمان بهشت زهرا نبوده اند اجسادی را به بهشت زهرا منتقل کرده اند و البته در همان زمان نیز گزارش هایی از انتقال برخی اجساد به شهرهایی مانند اصفهان و حواشی تهران هم بود که تا این لحظه ما نتوانسته ایم هیچ سندی در این خصوص بدست بیاوریم. اما در خصوص بهشت زهرا براساس گزارش برخی پرسنل این مرکز تایید شده است که در تاریخ های 21 و 24 تیرماه تعدادی خودروی غیراستاندارد که برای حمل و نقل اجساد مورد استفاده قرار نمی گیرند به بهشت زهرا رفت و آمد داشته اند. 6- با پیگیری های انجام شده مشخص شد که در قطعه جدیدالتاسیس 302 که در نقطه ای حدودا خارج از محدوده قدیمی بهشت زهرا واقع است و آن طرف اتوبان جاده قدیم بهشت زهرا می شود محلی وجود دارد که اجساد به آنجا برده و در آنجا بدون نام و نشان دفن شده اند. 7- براساس این اطلاعات ما یک هفته پیش از اعلام این خبر توانسته بودیم تمامی مستندات و ادله را جمع آوری کنیم و حتی در همان زمان تمامی شماره جوازهای دفن را نیز در اختیار داشتیم. به جهت حساسیت های این خبر ابتدا با مسئولین بهشت زهرا تماس گرفتیم. ولی هیچکدام در آن زمان نه خبر را تایید و نه رد کردند و پاسخ قانع کننده ای به ما ندادند. 8- در نهایت جمع بندی اعضای تحریریه سایت نوروز به این نقطه رسید که با توجه به اینکه خانواده های زیادی در روزهای پس از انتخابات همچنان در انتظار بازگشت عزیزانشان هستند و از محل آنها اطلاعی ندارند، برای استیفای حقوق کشته شدگان بهترین راه حل انتشار جزئیاتی از این واقعه است و ما با پذیرفتن تمامی هزینه های مترتب بر انتشار این گزارش، در تاریخ 31 مردادماه خبر را منتشر نمودیم. 9- در همان روز 31 مرداد مجید نصیرپور عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در واکنش به این خبر نوروز گفت که مجلس مسئله دفن دسته جمعی کشته شدگان را پیگیری می کند. این مسئله برای ما بسیار مایه امیدواری شد که یک نماینده اعلام کرده که مسئله بررسی می شود. 10- اما با کمال تعجب در همان روز فرهاد تجری عضو کمیسیون امنیت ملی و کمیته پیگیری وقایع بازداشتگاهها و بازداشت شده ها اعلام کرد که این خبر صد در صد دروغ است. تکذیب آقای تجری در حالی صورت گرفت که تنها ساعاتی از انتشار این خبر توسط نوروز گذشته بود و ایشان می توانستند حداقل برای اطمینان از خبر نوروز قدم رنجه کرده و نگاهی به قطعه ای که مورد مدعایمان بود بکنند و بعد تکذیب کنند اما بدون هیچ تحقیقی اعلام کردند که این خبر دروغ است و همه مسایل در بازداشتگاه ها شفاف بوده و ابهامی وجود ندارد. گویا فراموش کرده بودند که مدتی پیش به صلاحدید رهبری و به خاطر شرایط غیر استاندارد، دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک صادر شده بود و هنوز هم اصرار داشتند ابهامی در مورد بازداشتگاه ها وجود نداشته است! 11- ما در سایت نوروز سعی کردیم در گزارش اول خود به صورت مختصر به این مسئله بپردازیم اما پس از این تکذیب برای اثبات مدعایمان اقدام به انتشار شماره جوازهای دفن نمودیم تا مشخص شود بدون سند خبر را اعلام نکرده ایم. 12- روز گذشته نیز در کمال تعجب رئیس سازمان بهشت زهرا اقدام به تکذیب این خبر نمود که جز اظهار تاسف نمی توان در مورد آن نظری داد. ایشان اگر سری به قطعه 302 بزنند خودشان مشاهده خواهند کنند که چند قبر در این قطعه وجود دارد که نام متوفی در آن درج نشده است. در حالی براساس روال کار بهشت زهرا همیشه وقتی شخصی فوت می کند و جواز دفن صادر می شود یک پلاک کوچک به متوفی تعلق می گیرد که در آن نام کامل به علاوه شماره قطعه و سایر اطلاعات مرتبط ذکر می شود. در فیلمی که همکاران نوروز تهیه کرده اند به وضوح مشخص است برخی از قبرها نامی ندارند در حالیکه برخی دیگر که متعلق به مردم عادی است با نام و مشخصات می باشد. 13- آقای حمیدرضا کاتوزیان عضو کمیته پیگیری مسائل بازداشتگاهها و بازداشت شده ها اعلام کرده اند که حاضر هستند این مسئله را پیگیری کنند. ما نیز به شدت از این امر استقبال می کنیم و حاضر هستیم بخشی از مستندات منتشر شده و منتشر نشده خود را در اختیار این کمیته یا هر کمیته بی طرف دیگری قرار دهیم. 14- در پایان به ذکر این مطلب بسنده می کنم که کاری که ما در این قضیه انجام دادیم وظیفه مان بعنوان روزنامه نگار بود. یک روزنامه نگار وظیفه دارد در مورد اخبار مهمی که به دستش میرسد تحقیق وکنکاش کند و هرگاه از واقعیت آن کسب علم کرد اقدام به انتشار آن نماید و از این جا به بعد برعهده مراجع قانونی و حقوقی است که با پیگیری مسئله حقایق را روشن و عاملان را مجازات کنند.

متن پیاده شده روز سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸ دکتر سازگارا

سلام
سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸ و ۲۵ آگوست ۲۰۰۹ میلادی
من چهار تا موضوع فکر کردم امروز خدمتتون مطرح کنم
موضوع اول- جبهه جدیدی است که آقای کروبی باز کرده در مورد آزارهای جنسی که این دلاور مرد در عرصه مبارزه سبز به خوبی این جبهه را داره جلو می بره و یکی پس از دیگری شمشیر می زنه و این جبهه جدید بخش بزرگی از حاکمیت را دچار سرگیجه کرده و مطبوعات جهانی هم مثل روزنامه تایمز و به نقل از این روزنامه بسیاری مطبوعات دیگه به این موضوع پرداختند و وحشی گری کودتاچی ها رو برای دنیا روشن کردند. کارهای عجیبی که دیروز صحبت کردیم که یک قشون خارجی یک ارتش خارجی هم امروزه این کودتاچی ها نسبت به شهروند ها و هموطنان ما انجام دادند و آبروریزی بزرگی را در سطح دنیا برای خودشون درست کردند و الان پاره ای از حقوقدانان هم مدارک و اسناد اونها را دارند تنظیم می کنند تا به جرم جنایت علیه بشریت پرونده مفتوح بشه و کارهایی که در سطح بین المللی لازمه انجام بشه.

و در همین راستا کشمکش هایی که هستش گزارش های آقای حنیف مزروعی گزارش بسیار خوبی که ایشون هم منتشر کرده مرحله قبلی همانطوری که آقای حنیف مزروعی توضیح داده خیلی کسان ، گروه های مختلف ، من هم در این جریان بودم که دنبال این بودند که پیدا کنند اجساد عزیزان را در سردخانه های مختلف و معلوم شده حالا که از ترس مبارزات مردم اجسادعزیزانشون را بدهند و آزاد بکنند از سردخانه ها در بیارند، دست پاچه رفتند و دفن کردند و این را هم بگم این جنایت در جمهوری اسلامی سابقه داره در سال 1367، 4448 نفر را تا اینجایی که شمارش شده در کمتر از چند ماه در زندان های جمهوری اسلامی اعدام کردند و گمنام در خاوران دفن کردند. همون موقع خانواده ها رو صدا کردند و بهشون تحکم کردند که بعدا جای جنازه عزیزانتون را می گیم و حق داشتن ختم ندارید، اعلامیه هم نمی تونید بدهید و خفقانی را ایجاد کرده بودند. نکته جالب که من در ذهنم بود این است که وقتی مقایسه می کنید با سال 67، می بینید که تزلزل در ارکان این نظام به گونه ای است که امروز همون جنایت رو در تعداد خیلی کمتری تکرار کرده ولی جرأت نمی کند، خانواده ها را مطلع بکنه، حتی جرأت نمی کنند داخل خود نظام بگن و اون یک دستی که اون موقع برای این جنایت موجود بود، رخت بر بسته و تزلزلی که در ارکان نظام هست باعث شده که پی در پی تکذیب می کنند که به خوبی گزارش اقای حنیف مزروعی و سایت نوروز مشتشون را باز کرده و جای تکذیب نمی گذارد و دادگاهی را هم که امروز قراره تشکیل بشه و آقای حجاریان را و سایر زندانی ها را مطرحه تعدادی از آنها در دادگاه باشند، باز به نظر من نکته دیگری است که ضعف و تزلزل کودتاچی ها نشان می ده که حتی وکیل آقای حجاریان را گفتند که فقط نمایشی می تونه در دادگاه باشی، هیچ حرفی نزنی و خود آقای حجاریان هم که مشکل صحبت کردن و تکلم دارد باید بنویسه و پیشاپیش همه ما می دونیم، ممکنه الان آقای حجاریان و سایر زندانیان عزیز ما ندانند که بیرون چه اتفاقی افتاده ولی ما که در بیرون هستیم می دانیم که آنها را در بی خبری مطلق نگه داشته اند. اطلاعات نادرست داده اند شاید شما هم دیده باشید که نسخه جعلی روزنامه اعتماد چاپ کردند، بهشون دادند که مهندس موسوی گفته تقلبی در کار نبوده و اونها را در فضایی نگه داشتند که بنابر این هر چه که بگویند به دلیل فشارها و شکنجه ها و چه به دلیل اطلاعات نادرستی که دادند پیشاپیش باید گفت که از درجه اعتبار ساقط و فقط و فقط وقتی حرف واقعی زندانیانمون را می تونیم ، بشنویم که از زندان بیان بیرون و بیرون از زندان در فضای آرام ، اطلاعات درست داشته باشند و حرف بزنند و به نظر من باز برگزاری دادگاهها به این شکل، بیش از هرچیز نشون از ضعف کودتاچی ها و سناریوی شکست خورده ای داره که واکنشی هم در بین مردم نداشته. اما این مبحث اول.
مبحث دوم راجع به بحث مطالعاتی بود که صحبت کردیم هر گروهی که تشکیل می شه مطالعه بکنه، من اولین کتابی را که می خواستم معرفی بکنم و ضمیمه برنامه امشب خواهم کرد و روی سایت قرار می دهم و از طریق گوگل گروپ هم می فرستم کتاب ضد کودتا نوشته آقای جین شارپ و بروس جنکینز هست که فارسی روانی هم ترجمه شده، کتاب کوچکی است شاید 40- 50 صفحه بیشتر نیست. خواندنش را توصیه می کنم اگر چه پاره ای از مطالبی که در این کتاب اومده ممکنه عینا به کودتاچی ها ما تطابق نکنه ولی برای دادن یک فضای عمومی به شما که چگونه در مبارزات بی خشونت، با مبارزات بی خشونت می شود به مقابله با کودتاچی ها رفت کمک می کند و من خواهش می کنم اگر هم سؤالی در این زمینه ها بودحتما به ایمیل
msazegara@gmail.com
بفرستید سوالات را بررسی می کنیم به خصوص موارد تطبیقی منابع دیگر را هم به تدریج من خدمتتون معرفی می کنم که عنوان کار هر گروه کار تشکیلاتی که شکل می گیره در دستور باید قرار بگیرد.
مطلب سوم که می خواستم مطرح بکنم مسئله بحث تحریم سبز به قول این پوستر زیبایی که تهیه کردند پاره ای از دوستان گروه انقلاب سبز تهیه کرده، تحریم سیگارهای خارجی که واردات آن در انحصار سپاه یعنی ضربه محکم به اقتصاد حکومت فاسد. من فیدبک هایی گرفتم بعضی ها می گن سخته، مثلا به جای سیگار مارلبورو، سیگار تولید داخل بکشیم یا به جای سیگار وینستون ، سیگار بهمن بکشیم. از من بپرسید میگم اصلا سیگار نکشید ولی به هر دلیلی اگر کسی سیگار می کشه به هر حال ضربه زدن به اژدهای هفتاد سری به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که یک بخش قدرتش در قدرت اقتصادیش امر واجبی است که باید همه مون در دستور بگذاریم و مبارزه دائمی است که باید دنبال بکنیم به دلیل این که مبارزه جدا از سایر وجوه مبارزاتی ما نیست. اگر سازمان سرکوبگری مثل سپاه را می خواهیم به زانو در بیاوریم باید درهمه ابعادش حمله کنیم. از جمله ابعاد اقتصادی که هریک سیگاری که از سیگارهای وارداتی ، خارجی قاچاق به کشور که سپاه می آره بکشید در واقع یک پولی به سپاه دادید که با کمک اون سرکوب بکنه و اما مطلب آخری که می خواستم عرض بکنم راجع به پوستر زیبایی است که دیدم که همون گروه انقلاب سبز و چندین پوستر دیگه تهیه کردند راجع به قدم زنی سبز اسم خوبی هم گذاشتند که هر پنج شنبه بعد از افطار در سراسر ایران چه سواره با ایجاد ترافیک ، چه پیاده با قدم زنی در خیابان های اصلی شهر پیشنهاد هم کردند که در تهران از تجریش تا رو به پائین تا ولی عصر و از شریعتی ، میرداماد تا تجریش باشه که البته هر جای دیگر شهر هم باشه اشکالی نداره به هر حال به نظر من این مسئله که ما می تونیم با ایجاد ترافیک و اومدن توی خیابون حضورمون ر اعلام بکنیم. امر مثبتی است که باید بهش بپردازیم . من باز هم تأکید می کنم این حرکات مقطعی مثل حرکات هر پنج شنبه ای که حضورمون اعلام می کنیم مثل شعارنویسی ، الله اکبر گفتن ، کارهایی که با حداقل هزینه می تونیم انجام بدهیم ما را آماده می کنه برای اونجاهایی که بتونیم حکومت را سر آکسیون ها ی باخت – باختی مثل مثلا راهپیمایی های روز قدس و امثالهم قرار بدهیم و راجع به این موضوع بیشتر صحبت می کنیم، تا فردا شاد و پیروز و موفق باشید به امید پیروزی برای ایران و ایرانی.
انگشتانشون را به شکل V گرفتند

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

متن کامل اظهارات فردی که مورد تجاوز قرار گرفته است و شرح ما وقع را به کروبی گفته است را اینجا بخوانید.

متن کامل اظهارات این فرد که مورد تجاوز قرار گرفته است به شرح زیر است : حاج آقای کروبی پس از اظهارات من روزهای فراوانی را با من نشست و برخاست و تجربه زندگی در کنار ایشان بود که بعد از مدتی توانستم غرور له شده و شخصیت تکیده خود را بازیابم. ایشان ساعت های مدید با من سخن می گفت ومانند یک روانپزشک زمین و زمان را به هم می دوخت تا قانعم کند که من در این موضوع بی گناهم و داستان های دینی و تجربی فراوانی را برایم بازگوکرده و مثال های مختلفی را در این رابطه زدند و داستان مرا با آنان مقایسه کرد و من متوجه شدم بنا به سخنان ایشان اگر کسی که با دست و پای بسته و بدون اینکه از خود قدرتی داشته باشد مورد تجاوز قرار گیرد نه تنها گناهی نکرده بلکه مظلوم نیز واقع شده است. روزها طول کشید تا که حالم کمی بهتر شد وتوانستم خودی بازیابم و با این موضوع کنار بیایم و فکر خودکشی را از سر بیرون کنم و خودم را دوباره احیا کنم پس از چندی بالخره روز چهارشنبه 2/5/88 به دستور آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه مرا نزد نماینده آقای دری (دادستان کل کشور )فرستادند به نام آقای محمدی که ایشان انسان بسیار محترمی بود و بعد از صحبت کردن با من و دیدن ,وضعیت تاسف بارم بسیار با ملاطفت با من صحبت کردند و یکسره با شرح های من اظهار تاسف می کردند و می گفتند وای بر ما و تمامی سوالاتشان در جهتی بود که به شناسایی محل زندانی من و اشخاص ضارب من مربوط می شد به جاهایی هم رسیدیم و ایشان چند جا را حدس زدند. در آخرهم برایم دعا کردند ومرا به توکل به خدا تشویق کردند و مرا در آغوش گرفتند و بوسیدند که من باز گریه ام گرفت و گفتند قوی باش مرد و فقط نکته ایی که ایشان را ناراحت کرد باخبر بودن دوتن از دوستان آقای کروبی از داستان من بود. اما قضیه پنج شنبه 29/5/88 بسیار متفاوت بود ساعت حدود 2 بود که سه نفراز طرف منبع دیگری از قوه قضائیه به دفتر آقای کروبی آمدند و پس از آن برگه بازجویی جلویم گذاشتند- نمی دانم من متهم بودم یا شاکی- قاضی مقدمی و 2 نفر دیگر مشغول بازجویی از من شدند ابتدا از من پرسیدند شما از چه کسی شاکی هستی من گفتم من شاکی نیستم وفقط اتفاقی را که برایم افتاده برای آقای کروبی بازگو کردم اما باز می گفتند که از چه کسی شکایت داری و من ناگزیر گفتم شما به من بگویید از چه کسانی می توانم شکایت کنم تا من انتخاب کنم که دیگر قاضی فهمید منظورم چیست وحرفی نزد. به من گفتند که شرح ما وقع را بنویس من هم نوشتم بعد سوالاتشان شروع شد که اکثر آنها درمورد این بود که من از کجا آقای کروبی را می شناسم؟ از کجا به ایشان اعتماد کردم؟ چگونه ارتباط برقرار کردم؟چرا نفس نفس می زنم؟چه طور اعتماد کردم تا به آقای کروبی بگویم؟چرا حاضرشدم که آقای کروبی ازمن فیلم بگیرد؟چرا اصلا فیلم گرفتیم؟هدف آقای کروبی از آگاه کردن آقای گرامی مقدم و آقای داوری چه بود؟آقای گرامی مقدم و داوری کیستند؟چه ساعتی به حزب زنگ زدم؟با چه شماره ایی زنگ زدم؟به چه بهانه به حزب رفتم؟آنجا چه گفتم؟آنها چه گفتند؟وقتی زنگ زدم چه کسی گوشی را برداشت؟بعد به چه کسی وصل کرد؟به آن شخص چه گفتم؟با چه کسی رفتم؟در کدام تظاهرات ها شرکت کردم؟ و هزار چرای دیگر بی ربط به قضیه ی تجاوز که بعد از حدود 3 ساعت که من به ایشان اعتراض کردم . ایشان به من گفتند ما نمی دانیم توراست می گویی یا نه تو ادعای سنگینی می کنی . کل نظام مقدس را زیر سوال بردی ما از کجا بدانیم که تورا تطمیع نکرده اند؟و وقتی که من گفتم که شما مثل اینکه یادتان رفته است مسئله چیست به ظاهر خواستند سئوالاتی در این خصوص کنند سئوالاتی از این دست که دخول تا کجا بوده و آیا آن شخص ارضا شده است یا نه؟که این سوالات بیش از پیش باعث تخریب روح وروان من شد. آن جور که من احساس می کنم دوستان آقای مرتضوی نظرشان این است که با تخریب شخصیت اینجانب موضوع را به سمتی سوق دهند که من از آقای کروبی پول گرفتم یا آقای کروبی تطمیعم کرده تااین ادعا را بکنم. بعد هم از من خواستند که با ایشان به پزشکی قانونی بروم ومن علی رغم اینکه از ایشان خواستم باتوجه به مناسب نبودن حالم و داشتن سرگیجه بگذارند برای روز دیگر که ایشان مخالفت کردندو باهم راهی پزشکی قانونی شدیم. بعد هم در راه پزشکی قانونی قاضی به من می گویند حدیث داریم از حضرت امام جعفر صادق که احمق و بدبخت کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد بدبخت تر و مفلوک تر از او کسی است که آخرتش را به دنیای دیگران بفروشد.خودتان قضاوت کنید که منظور حاج آقای مقدمی از بیان این جمله چیست؟!

متن پیاده شده روز دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸ دکتر سازگارا

سلام
دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸
سبز یعنی استقامت تا بهار، این بیت شعر مرحوم مجتبی کاشانی شاعر معاصر را که قبلا هم صحبت کرده بودیم خیلی ها پیشنهاد کردند که به عنوان شعار من استفاده بکنم دائما و در نتیجه پشت سرم زدم که از این به بعد این جمله زیبای مجتبی کاشانی را داشته باشیم. واقعیت این است که جنبش ما الان در یکی از حساس ترین مراحلش به سر می بره. همه جنبش ها یک مرحله حساسی دارند، که اون مرحله ای است که وقتی متولد می شوند تا زمانی که بتونند سازماندهی مناسب بکنند و بتوانند که اون شبکه سازی خودشون را بکنند، کمیته هاشون شکل بگیره، ارتباط شون به خصوص ارتباطات عمودیشون جا افتاده بشه دوره ای است که کار می بره و باید که مقاومت و استقامت را در این دوره بیشتر دقت کرد که همه بتونند انجام بدهند. همه مقاومت بکنند تا وارد فاز های بعدی بشویم. من برای این که این حرف را توضیح بدهم، برمی گردم به بحث دیشب مون که راجع بهش صحبت کردیم.

اگه یادتون باشه دیروز صحبت کردیم که در مبارزات بی خشونت ما روشی که داریم این است که مردم در این مبارزه به فعالین کمک می کنند. در این مبارزه هر چه مردم بیشتر وارد مبارزه بشند و ستون های حکومت مثل ستون های اداریش، اقتصادی ، امنیتی، فرهنگی ، مذهبی و یا حالا مثلا پاره ای ستون های دیگر را هم بشه بهش اضافه کرد، شروع بکنند اینها رو ریزش دادن تو مردم.هرچه بیشتر با این ها بیشتر درگیر می شن چه به شکل تحریم چه به شکل نافرمانی چه به شکل دعوت و دوستی اینها را در واقع با مبارزه ای که می کنند ریزش می دهند، داخل مردم و فاصله می اندازند بین نخبگان حکومتی با ستونها ی اجرائی حکومت و رهبری که در اونجا نشسته. واقعیت این است که جنبش ما در طول این هفتاد روز ی که عمر بسیار کوتاهی که طی کرده ، توانسته مثلا در بعد مذهبی، ریزش بزرگی را انجام بده. ستون هایی که پشتیبان این رهبری و این دستگاه حکومت بودند به مقدار زادی ریزش کردند. یا در بعد فرهنگی اونچه که مردم در مبارزه با صدا و سیما اومدند کالاهایی صدا و سیما را که تبلیغ می کنند تحریم کردند یا کلا صدا و سیما را تحریم کردند یا روزنامه هایی را که پشتیبان این دستگاه حکومت و رهبریش هستند را نمی خرند و تحریم کردند. مقدار زیادی اونها را فرسوده کرده و ریزش داده به خصوص این که چهره های بزرگی از اهل فرهنگ کشور به مردم پیوستند یا ورزشکاران یا سایر فعالین عرصه اجتماعی و فرهنگی ما. به همین دلیل هم هست که مثلا استفاده از ربنای آقای شجریان که در پشتیبانی از مردم حرف زده، داره به یک نماد مبارزاتی تبدیل می شه، یا فرض کنید در بعد اقتصادی ، وقتی که جنبش شروع کرده تحریم کردن کالاهای سپاه و مضمحل کردن امکانات اقتصادی سپاه مثلا از تحریم سیگار وارداتی شروع کرده تا به تدریج کالاها را معرفی بکنیم. در واقع مبارزه شو با این بخش شروع کرده و یا سایر دستگاههای دولتی، بانک های دولتی و غیرو که حالا به تدریج بهش می رسیم و همین طور هم هست اداری که روز شنبه ما یک تمرین اولیه کردیم که ببینیم ما می تونیم به ادارات کمتر مراجعه کنیم. نریم، آهسته آهسته اونها را تحریم کنیم. ضمن اینکه بدنه دستگاه اداری کشور با مردم هست. من همین جا یک نکته را به کسانی که در حکومت هستند بگم، درسته که مبارزه ما مبارزه بی خشونت است ولی با این مفهوم اصلی ترین کار کرد مبارزه بی خشونت این است که در آکسیون های انجام شده نشون می ده که عموم مردم درش شرکت دارند و حداکثر اختلاف را در حکومت ایجاد می کند. اما وقتی حکومت خشونت ورزی می کنه، جنایت هایی مرتکب می شه که از زمره اونها تجاوز به بچه پانزده ساله است، کارهایی را می کنه که فقط و فقط یک قشون بیگانه خون ریز در حق ملت دیگه می کنه مثل صرب ها در حق بوسنیایی ها کردند یا حتی در تاریخ گذشته کم نظیر بوده ، اونوقت باید این را گفت که اگر عموم مردم آکسیونی را بکنند حرکتی را بکنند می ره به سمت این که این جنایتکارها را تنبیه بکنند، منطق دارند می کنند. بدانند که در مبارزات بی خشونت هم، اصل مشارکت حداکثر مردم اگر این جنایت ها ادامه پیدا کند. اونوقت می تونند تنبیه بشند، کسانی که دست به این کارها می زنند. بنابر این ، این نکته ای را که می خواستم با استفاده از بحث دیشب بگم، این است که جنبش ما در هفتاد روز گذشته توانسته اهداف نسبتا بزرگی را بهش دسترسی پیدا بکنه. اما راه طولانی تری داریم به خصوص در این بخش امنیتی- نظامی ، می توانیم شکاف های لازم و ریزش های لازم را ایجاد بکنیم. چون الان بیشترین تکیه این ساختار حکومتی بر روی این بخش امنیتی – نظامی است. یکی از کارهایی که در این بخش خیلی موثر واقع شده همین افشای جنایتکاران و سرکوبگرها ست. من مقدار زیادی می بینم که عکس هستش و من خودم نمی رسم در این برنامه های ده دقیقه ای نشان بدهم، انشاءالله اگر رسانه خودمون را پیدا بکنیم اونجا با فراغ بال بیشتر باید نشون داد، ولی روی سایت هایی مثل مبارزات بی خشونت هم جلوگیری ازشون نداره. اینو دارم می گم برای این که اون جنایتکارهایی که این کارها را گرداب سبز و سایر سایت هایی که من دیدم، مقدار زیادی افشاگری در مورد جنابتکارها انجام شده و باید حواسمون باشه که هروقت اینها در خیابان پیداشون شد، گروه های سرکوب و این گروهها ی فاشیستی که حمله می کنند، بهترین کار این است که عکس شون را فورا بگیریم و اونها را افشا کنیم و به خانواده هاشون نامه بنویسیم و تلفن بزنیم به محل های زندگی شون فشار بیاریم چون این بیشترین چیزی است که اینها را عاصی می کنه در حال حاضر و نکته دیگه ای که می خواستم بگم راجع به تشکیلاتی که دو روز پیش راجع بهش صحبت کردیم با این روش در مبارزات بی خشونت که صحبت شد اون تشکیلات و نظمی مهمه که بتواند در درون مردم، گروه های فعال را متشکل بکنه و نزدیک ترین فاصله رو با مردم داشته باشد، همین جا این را بگم که تشکیل گروه های سه تا هقت نفره که صحبت شد. داشتن یک ارتباط یک جی میل امن برای هر گروه و انجام آکسیون هایی که لیستش را در روزهای بعد صحبت خواهیم کرد و سایر وظایفی که صحبت شد این قدم اولی است که ما می تونیم برای کارمون در واقع انجام بدیم و در واقع با این روش ما قدم اولی رو بر می داریم که یک کم ساختار انضباطی بگیره، مثلا پدران ما در مشروطه هم به شکل کمیته های مخفی که امروزه در تاریخ آمده ، چقدر موثر بودند این کار را انجام دادند. من نکته آخری را که می خوام بگم چون قول داده بودم، حرف های آقای هاشمی را هم صحبت بکنم این است که حرف های ایشون را همانجور که انتظار می رفت روی سایت خودش که سایت رسمیه با دقت نگاه کردم حرف های دو پهلویی آقای رفسنجانی زده در حدود حرف های نماز جمعه گدشته ایشونه البته یکی دو جا اسم رهبری رو آورده که خیلی خوشایند نیست با توجه به جنایت هایی که داره زیر نظر رهبری می شه ولی به نظرم نقشی که آقای هاشمی داره می خواد اون وسط بایسته، می تواند نقش مثبتی باشه، فعلا نباید ایشون را روند به شدت، ولی این را هم باید در نظر گرفت حرکت ما حرکتی است که مستقل از این رجال حرکت می کند و اونها باید دنبال مردم حرکت بکنند.نه این که ما نگران باشیم بخواهیم خودمون را با اظهارات این مقامات نظام مثلا هماهنگ کنیم یا نکنیم. حرکت مستقل مردم برای پائین کشیدن دولت اجنبی ساخته کودتایی حرکت مستقلی است که باید راه خودش را بره و امثال آقای هاشمی هستند که باید خودشون را با مردم هماهنگ کنند. تا فردای دیگه، شادو پیروز و سرافراز و موفق باشید. به امید پیروزی.
انگشتانشون رو به شکل V گرفتند

متن پیاده شده روز شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸ دکتر سازگارا

سلام
شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸
و ۲۲آگوست ۲۰۰۹ میلادی
چهار تا موضوع را پی در پی خدمتتون عرض می کنم. موضوع اول این است که اینجا بررسی که می کردیم، تظاهرات پراکنده روز پنج شنبه ، پنج شنبه شب، شب جمعه یک نکته خیلی مهمی نشان داده شد و آن تظاهرات توی شهرک آپادانا بود و معلوم شد که در مجتمع های آپارتمانی بزرگ، شهرک هایی مثل شهرک آپادانا، شهرک اکباتان، آتی ساز و ده ، پانزده تای دیگه لااقل در تهران و شهرهای بزرگ و یا پاره ای شهرهای کوچک تر مجتمع های بزرگ آپارتمانی که ما داریم، در اقصی نقاط شهر ، نقاطی است که بچه های فعال در اونجا خیلی خیلی خوب می تونند اونجا را به مناطق ازادشده تبدیل بکنند درست با همین اصطلاح. به این معنی که شب ها به خصوص که ماه رمضان هم از امروز شروع شده بعد از افطار این فضای شهرک های آپارتمانی مکان خیلی خوبیست که می توانند با علائم جنبش با پرچم ، شعار و سایر نمادهای جنبش به تظاهرات بپردازند، کنترلش را در دست داشته باشند و نشون بدهند که این مناطق ، مناطق تحت کنترل جنبشه، به راحتی می شه این کار را کرد و هر وقت هم که نیروی انتظامی و سرکوب بیاد به راحتی می شه این کار را کرد و هر وقت هم که نیروی انتظامی و سرکوب بیاد به راحتی چون همه آشنا هستند می تونند به داخل خونه ها و آپارتمان ها برند و به دلیل ارتفاع اپارتمان ها ، خیلی خوب کسانی می توانند مسئولیت بپذیرند و از مجموع تظاهرات و احتمالا اومدن نیروهای سرکوب عکس و فیلم بگیرند. به خصوص اینکه اگر لباس شخصی ها یا پلیس مخصوص یا بسییجی ها ی سرکوبگر بیان یا غیرو بیایند خیلی خوب می شه ، چهره ها شون را عکس گرفت و فیلم گرفت. و افشا کرد.

چون به شدت ما احتیاج داریم به این که هر جایی این نیروها حاضر بشند عکس و فیلم شون رو بگیریم و به مردم معرفی بکنیم. بنابراین احتیاجی نیست بچه هایی که در مجتمع های این طور زندگی می کنند، برای تظاهرات پراکنده به جاهای دیگری بروند. اصولا بررسی این مدت نشون داده در محله ها که بچه های اون محل اشناتر هستند بهتر می شه کار کرد. و در مجتمع های بزرگ اپارتمانی این کار به خوبی انجام می شود. راه نیروهای ضد جنبش را هم می شه خیلی خوب اونجا کنترل کرد و بدون درگیری بتونیم کارمونو انجام بدیم، اما خبر دیگه نکته دیگه در قم ، وقتی که تهدید کرده بودند نیروهای لباس شخصی و همین روش هایی که در این چند ساله گروههای لات و لوت در واقع درآوردند و نیروهای طرفدار اقای مصباح یزدی می خواهند حمله کنند و ببرند به دفتر ایت الله صانعی ، تدارک خوبی بچه های قم کردند و نیروها را بسیج کردند و رفتند از حریم منزل آیت الله صانعی، دفاع کردند. این کار باعث شد که جرأت نکردند اونجا پیداشون بشه، به نظر من این نشون می ده که اون حاکمیت پیراهن شخصی ها فاشیست در واقع در این دوازده، سیزده سال گذشته بیست سال گذشته حمله می کردند به مراکز مردمی ، الان رنگ باخته ، جرأت نمی کنند بیان . تجربه روزنامه اعتماد ملی هم نشون داد. به محض اینکه جنبش اعلام حضور می کنه با چند هزار نفر حتی چند صد نفر پیداشون می شه و در واقع کف خیابون را به جنبش باختند. این بسیار دست آورد مهمی است که ما از این بس هم باید گوش به زنگ باشیم که دیگه اجازه ندیم همین برگرده.
نکته سوم راجع به استادیوم یک گزارش رو دیدم، یکی نوشته بود من تنها رفتم پیراهن سبز تنم بود و اذیتم کردن، کتکم زدن، پیراهنم را هم پاره کردند، من برگشتم خونه. این بسیار نکته مهمیست در یک جایی مثل استادیوم، که بسته است حتما باید تدارک بیرونی باشه و تعداد باید زیاد باشه ، ضمنا از بردن علامت یا پیراهن یا پرچمی که دردسر در بدو ورود به استادیوم هست حتما اجتناب بشه، برای این که می گردند، قبلا هم می گشتند و یک نکته خوبی که به کسی دیگری نوشته بود این بود که چندین برابر سابق در استادیوم آزادی نیرو بود بنابراین خیلی دیگه جاهای شهر آزادبود از جمله در شهرک ها خیلی خوب می شه تظاهرات پراکنده کرد. اما، بیام سر بحث آخری که بحث تشکیلات جنبش که قبلا صحبتش را کردیم در مورد تشکیلات جنبش، جنبش ما هدف روشنی داره. ما تا الان شش هفت نوع آکسیون را بیشتر کار نکردیم. در حالی که لااقل بیش از 190 نوع در مبارزات بی خشونت، آکسیون های مختلف اعلام شده که توی این کارهای مطالعاتی من خدمتتان معرفی خواهم کرد و به اضافه ابتکارات ما ، بنابراین من در این زرادخانه مطالعات بی خشونت ، صدها اکسیون های جدید تر داره که به تدریج می تونه استفاده کنه، کار سوم ارتباط افقی و شبکه ای با گروه های دیگراست.شاید از آخرین کارهایی است که هرگروه باید بکنه، با قید احتیاطات لازم. و اون بحثی که راجع به شبکه خبررسانی کردیم. هر عضو گروه بین سه تا هفت نفر سعی کنه لااقل به بیست نفر دیگه یا بین ده تا بیست نفر دیگه اطلاع بده هر چقدر و هم از خودشون و آخرین وظیفه که هر گروه داشته باشد، ارتباط عمودی درست کردن یک جی میل امن https
گذاشتن اسکایپ روی کامپیوتر که یک نفر مسئول باشه یا همه اعضاء گروه داشته باشند ولی یک نفر مسئول ارتباط با جاهای دیگه باشه برای ارتباط عمودی با گروههای دیگه، دوستانی بیرون از گروه یا در حوزه های دیگه، اما کارهای انجام دادنی را اگر من بخوام به ترتیب اولویت برای هر گروه سه تا هفت نفره که تشکیل می شه بگم این است .
اول از همه: ساختن یک ایمیل امن یک جی میل برای گروه.Gmail (https)
دوم، خبررسانی به لااقل بیست نفر دیگر است. که این ساده ترین کاری است که هر گروه می تونه شروع کنه، بعد، سازماندهی اون گروه سه یا هفت نفره برای شعارنویسی که وبلاگ خوبی را هم خدمتتون معرفی کردم بعد بهیه فیلم و عکس که چه از شعارنویسی یا چه از سایر کارهایی که انجام می شه یا سایر صحنه هایی که لازم و نصبش روی اینترنت، گزارش نویسی از روی کارهایی که اتفاق می افته و گذاشتن روی اینترنت و همینطور از مزدورها و سرکوبگر ها و تظاهرات پراکنده که بحث قبلیمون و سایر فعالیت ها که صحبتش شده و دفاع از سایر حریم های جنبش. من باز هم این هدف برای رسیدن بهش یعنی پایین کشیدن دولت کودتاچی و گذاشتن اقای مهندس موسوی رئیس جمهور منتخب روی کرسی ریاست جمهوری هر چه منسجم تر باشه گروههای پراکنده ، کمیته هایی که ما شکل می دیم در هر کجا ، می تونه کارمون بهتر پیش بره. پیشنهاد ما این است که هر گروه بین سه تا هفت نفر باشه و یک رابط با گروههای دیگه داشته باشه. تعداد بیش تر از هفت نفر شد به دو گروه تقسیم بشن و هر گروه می تونه در محله باشه که همینجوری که صحبت کردم تجربه نشون داده بچه ها ی محل همدیگر را می شناسند و کارشون هم راحت تره یا در اقشار گوناگون مثلا دانشجویان در دانشگاهها، دانش آموزان در مدرسه، کارگران و کارمندان و اقشار دیگر ولی هر گروه در اینجا باشه.
اما گروه بین سه تا هفت نفر که یک رابط هم داره و جایگزین هم در درون خودشون برای اون رابط ها گذاشتند. چهار تا وظیفه خیلی ساده داره.
اول – مطالعه است که اسناد خوبی را ، کتاب های خوبی و جزوات خوبی را که دوستان اینجا زحمت کشیدند و ترجمه فارسی کردند. من در روزهای دیگه خدمتتون معرفی می کنم و ارسال می کنم که برای مطالعه هر گروه می تونه مفید باشه.
دوم- انجام آکسیون هاست، انواع آکسیون ها، ساده ترینش مثل شعارنویسی ، تهیه عکس و فیلم ، تهیه گزارش از هر حادثه ای که اتفاق می افتد، تظاهرات پراکنده، کمک به سازماندهی الله اکبر گفتن، کمک به اعتصاب ایتالیایی که قبلا صحبتش را کردیم. افزایش برق، مخابرات و کامپیوتر برای فلج سازی دولت تا کمیته اعتصابات در مراحل پیشرفته تر و موردی که قبلا راجع بهش صحبت کردیم. تکرار می کنم اگر کسانی که این گروه را تشکیل می دهند اگر می خواهند برای ایمیل
msazegara@gmail.com
هم بفرستند و یک اسم ساده ای هم برای خودشون بگذارند ترجیحا سهراب، ندا، یا جنبش سبز یا یک شماره ای باشه که گزارش می خواهند بفرستند ما هم بتونیم اینطرف همکاری لازم را بکنیم، تا مجموع اینها در خدمت هدف جنبش باشه .
عرضم را تموم می کنم، تا فردا- شاد و پیروز و موفق باشید
انگشتانشون رو به شکل V گرفتند