- اظهارات آقايان ابطحي و عطريانفر که صداوسيما و رسانههاي وابسته به جريان حاکم از آن به عنوان اعترافات ياد ميکنند، اين روزها موضوع بحث محافل مختلف و حتي گفتوگوهاي مردم عادي است. بيترديد مردم عادي انتظار داشته و دارند که دست کم چهرههاي سرشناس اصلاحطلب در شرايط مختلف حتي در زندان و تحت شکنجه يا شرايط نامتعارف بر عقايد خود استوار باشند و در قبال نسبتي که به عنوان يک چهره سياسي ميان خود و جامعه تعريف کرده اند، رفتاري متعهدانه داشته باشند. اين انتظار البته کاملاً قابل درک است. اما در نگاهي منصفانه وضعيت کساني مانند آقايان عطريانفر و ابطحي که در شرايطي نامعلوم و بريده از عالم خارج و بياطلاع از هر خبر و اطلاعي در سلولهايي به سر ميبرند که هر روز يکي از اهالي آن به سرنوشت روحالامينيها و سهرابها دچار ميشوند، نيز بايد براي ما قابل درک باشد. نميخواهم بگويم با ابطحي و عطريانفر همان کردهاند که با محسن روح الامينيها. شايد آري و شايد هم نه. اما دست کم اين حقيقت قابل کتمان نيست که آنها در زندانها و شرايط و تحت نظر بازجويان و صحنهگرداناني نگهداري ميشوند که محسن و سهرابها نگهداري ميشوند. قصد توجيه سخنان ابطحي و عطريانفر را ندارم. حداقل آنکه اين درست است که اعترافاتي که در چنين شرايطي انجام شود بيارزش است اما مقاومت و پايداري در اين شرايط بسيار ارزشمند است.
2- پايداري بسياري از ياران ما در زندان براي کساني که دستي در به بند کشيدن ايشان دارند يک سرشکستگي است اما در هم شکستن و تاب نياوردن برخي از دوستان ما براي ايشان واجد هيچ افتخاري نيست.
يک چيز مسلم است و آن اينکه اظهارات عطريانفر و ابطحي هيچ چيزي بيشتر از مقالات کيهان و رسالت و يالثارات و اخيراً وطن امروز نداشت. اينها مطالبي نبودند که آنان بيرون از زندان از آن بياطلاع باشند. در زندان و سلول انفرادي و شرايط بيخبري از عالم و آدم نيز هيچ داده و اطلاع جديدي به معلومات آنها افزوده نشده است. بازجوها هم افلاطون و ارسطو نيز نبوده و حداکثر معلوماتي در حد آقاي حسين شريعتمداري دارند که ابطحي و عطريانفر هر روز در روزنامه کيهان آرا و افکار وي را ميخواندهاند. ميماند موانع دروني و وابستگيها و قيد و بندهاي دنيايي که مانع درک حقايق ميشوند. اگر اين فرض نامحتمل را کنار بگذاريم که عطريانفر و ابطحي در مدت يک ماهه زندان ره صدساله مراحل سير و سلوک عرفاني را طي کرده اند، به اين نتيجه مي رسيم که آنان در اين مدت نمي توانسته اند اويس قرني و بايزيد بسطامي شده باشند به طوري که پرده از چشمان شان افتاده و عالم ملکوت برايشان مکشوف شده و مثلاً دريافته باشند که آقاي احمدينژاد رئيسجمهور واقعي و محبوب کشور است يا باور کرده باشند که اگر به جاي سرکوب اعتراضات مسالمتآميز مردم، به اين پيشنهاد ساده ميرحسين موسوي عمل ميشد و براي اطمينان از صحت نتايج آراي انتخابات مثلاً شمارههاي کد ملي رايدهندگان ثبت شده در دستههاي تعرفه راي با کد ملي موجود در رايانه سازمان ثبت احوال مطابقت داده ميشد، هلال ناامني افغانستان، ايران و عراق کامل ميشد و در ايران جنگ داخلي راه ميافتاد يا نظام سرنگون ميشد،
3- نميدانم عدم تحمل دشواريها و سختيها تا چه اندازه ميتواند شاخصي براي تعيين ميزان ايمان ما به راهي که برگزيدهايم باشد. وقتي به ماجراي عمار ياسر ميانديشم که برخلاف پدر و مادرش تاب شکنجه نياورد و حتي رسالت پيغمبر را انکار کرد، با اين حال مورد ملاطفت و نوازش پيغمبر قرار گرفت و چنان بر ايمان خود پايدار ماند که در اعتراض به رفتارهاي ناحق خليفه شکنجه شد و بر سر پيمان خود همچنان استوار بود تا آنکه در پيري در رکاب علي(ع) در صفين شهيد شد، احساس ميکنم درباره رفتار کساني مانند ابطحي و عطريانفر نبايد و نميتوان بيپروا قضاوت کرد.
4- عطريانفر در آن مصاحبه در پاسخ آقاي مهاجراني گفت اگر شما نيز در اينجا بوديد مثل ما فکر مي کرديد. تمام سخن در همين لفظ «اينجا» است. اگر مقصود عطريانفر از «اينجا» ايران يا تهران باشد، قطعاً سخني درست نگفته است، زيرا بسياري از دوستان اين دو که در ايران هستند مانند عطريانفر عمل نکردهاند. اما اگر مقصود وي از «اينجا» زندان باشد، ممکن است حق با عطريانفر باشد و تنها در اين صورت است که جمله وي مي تواند صحيح باشد و اين احتمال نه تنها درباره مهاجراني بلکه براي هر يک از ما ميتواند صادق باشد.
5- ممکن است در نقد رفتاري که عطريانفر و ابطحي از خود نشان دادهاند گفته شود کساني که در اين سطح از فعاليت و عمل سياسي قرار مي گيرند بايد تاب تحمل شرايط سخت و دشوار را داشته باشند. بر افراد عادي خردهاي نميتوان گرفت اگر در شرايط زندان تاب نياورند اما از کساني که در سطح چهرههاي شاخص قرار ميگيرند و به مرجعي براي جامعه و به ويژه جوانان تبديل ميشوند، چنين بيقراري و ناشکيبايي در شرايط زندان پذيرفته نيست. اين سخن نيز کاملاً صحيح است. ميتوان در تاييد آن گفت کسي که تحمل محروميت و سختي و فشار و شرايط زندان را ندارد نبايد در سطح يک ليدر سياسي خود را مطرح کند. اما همه سخن در اين است که ما چگونه از توان و قدرت خود براي تحمل شرايط سخت و دشوار مي توانيم مطمئن شويم؟ آيا ما ارزيابي واقع بينانه يي از توان و قدرت خود داريم؟ حداقل اين حقير به رغم تمام ايماني که به راه و انديشه خود دارم و در بسط آن ميکوشم و خطرها و محروميتها و شرايط سخت و دشوار را به قيمت پايداري بر افکار خويش به جان خريدهام، هنوز نميتوانم ادعا کنم مانند برادران بزرگوار و ثابت قدم در بندم، تاب شرايط دشوار زندان را داشته باشم. تنها کساني مي توانند چنين ادعايي بکنند و در اين ادعا صادقند که اين شرايط را تجربه کرده باشند.
6- همه اين مطالب را گفتم تا در اين بند پاياني بتوانم حديث نفس کنم.
اين روزها از يک سو خط و نشانکشيدنهاي مراکز اصلي قدرت و تهديدهاي شبانه روزي در رسانههاي وابسته به جريان حاکم عليه معترضان به نتايج انتخابات و نيز تهديد صريح آقاي احمدينژاد مبني بر کوبيدن سر مخالفان به سقف و ادامه دستگيري فعالان سياسي و… نشان ميدهد اين ماجرا سري دراز دارد و منتقدان و معترضان به روندهاي جاري از جمله اين حقير هر آن بايد در انتظار دستگيري و حبس و قرار گرفتن در شرايط مشابه عطريانفر و ابطحي باشند. و از سوي ديگر خود را حداقل در اين حد مي شناسم که استعداد اويس قرني و بايزيد بسطامي شدن را ندارم که در شرايط خاص يکباره حقايق ملک و ملکوت بر من مکشوف شود و تمام افکار و انديشههايم تغيير کند.
بنابراين به عنوان يک فعال سياسي شناخته شده در عرصه سياست اين کشور، و عضو شوراي مرکزي و شوراي سياسي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، پيش از تحقق چنين احتمالي درباره خود به صراحت اعلام ميکنم به آنچه در قالب بيانيهها و مواضع فکري و سياسي سازمان متبوعم تاکنون منتشر شده و آنچه تاکنون شخصاً گفته يا نوشتهام اعتقاد راسخ دارم. در اين زمينه با ديدگاهها و مواضع اعلام شده از سوي آقايان ميرحسين موسوي، خاتمي و کروبي کاملاً موافقم.
هيچ نقطه سياه و تاريکي در زندگي سياسي خود ندارم که به خاطر آن احساس ندامت و شرمندگي کنم، هيچ ارتباطي با بيگانگان نداشته و ندارم، تاکنون هيچ پولي از محافل بيگانه دريافت نکردهام، نه به انقلاب مخملي معتقدم و نه به براندازي نظام و تنها خواهان اجراي قانون اساسي و قرار گرفتن همگان در چارچوب قانون هستم و معتقدم تنها راه اعتلاي کشور و استحکام نظام جمهوري اسلامي ايران و حفظ جمهوريت و اسلاميت نظام، پايان دادن هر چه سريعتر به روش دروغ و نيرنگ و فريب، بازگرداندن کشور به مسير اصلاحات، رعايت حقوق شهروندي و توقف خودکامگي و قانونشکني است. بنابراين اگر مشيت و اراده ربوبي بر اين تعلق گرفت که به ابتلا و فتنهاي که دوستان و برادرانم گرفتارند، دچار شوم، از هم اکنون اعلام ميکنم اگر سخني برخلاف آنچه گذشت از بنده شنيده شد، اعتقاد و باور اين حقير نبوده و تحت شرايط ويژه زندان و به اکراه و اجبار بدان اقدام کردهام. از تمام همفکرانم در جمع فعالان سياسي ميخواهم تا فرصت باقي است به صورت جمعي يا فردي به اقدامي مشابه دست بزنند زيرا در شرايط موجود تنها به اين طريق ميتوان به بدعت سيئه و شيوه زشت و نامبارک اعتراف گيري پايان داد. با چنين اقدامي ممکن است زندان و حبس در انتظار ما باشد، اما اين حربه کثيف و غيرانساني در اين کشور براي هميشه بياثر و ريشهکن خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر