این هنرمند فقید از جمله روشنفکران سرزمین غصب شدمان بود که به جرم نه فقط فکر کردن که به دلیل شکستن سکوت در زمانی که ایران مسخ جادوی سیاه تحجر بود و عاشقان این خاک در خون خود غوطهور شدند و غاصبان بر خون آنها نماز شکر خواندند، فریاد زد. در زمانی که گوشها ناشنوا و چشمها نابینا و دلها کور بودند و جملهگی جریانزده بودند، فریاد زد: فرهنگ ایرانی، حافظ و سعدی و فردوسی است. فروغ است و پروین اعتصامی. فرهنگ ایرانی، رساله و المیزان و مفاتیح نیست. فریا زد ما ایرانی هستیم. با عشق، در مقابل اللهاکبر، زنده باد ایران، در مقابل مذهب، ملیت، در مقابل عاشورا و تاسوعا، عید نوروز را میگذاریم. دوستان درست سی سال طول کشید هموطنانمان به شعار استقلال، آزادی، جمهوری «ایرانی» برسند. این هنرمند، فارغ التحصیل دانشگاه مونیخ با درجه دکترای حقوق سیاسی است که به گفته خود به جای اینکه وکیل و وزیر شود، یک هنرمند مردمی شد که تا این لحظه هیچ هنرمندی با این تهور و صراحت از آرمانهای ایران در صحنه هنر صحبت نکرده است. وی به مانند خواهرش، زنده یاد فروغ، از نهایت شب و از نهایت تاریکی نه فقط بعد از انقلابِ به انحراف رفته که قبل از آن نیز سخن گفت. فریدون از طرفداران نهضت مشروطه و از طرفداران طبقه محروم این مرز و بوم بود. در سالهای ابتدایی تبعید به دلیل اینکه از هر فرصتی در کنسرتهای خود برای بیان حقایق استفاده میکرد برخی از افراد، منتقدش شدند و مدعی که هنرمند تنها باید سرگرم کننده باشد و نه روشنگر! دوستان فراموش نکنیم بودند کسانی که فروغ را فاحشه میخواندند و فریدون را همجنسباز. کاش برسد روزی که سزای عاشقان سرزمین ما این نباشد.
به یاد خنیاگر در خون:
یاد ایران به خیر،
قلب من یادگار محبت شما،
میخک نقرهای یادگار لحظهای،
یاد ایران به خیر،
خاک پر صلابتم،
درد من بی کسی ست،
خاک ایران که نیست،
ذرهای بیثمر در نهایتم.
«فرزند ایران»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر