به فریادی خراشنده
بر بامِ ظلمتِ بیمار
كودكی
----- تكبیر میگوید
گرسنه روسبیئی
------------ میگرید
آلوده دامنی
از پیروزی بردگانِ دلیر
------------------ سخن میگوید
*
لُجِّهی قطران و قیر
بیكرانه نیست
---------- سنگین گداز است.
روز اما پایدار نماند نیز
كه خورشید
-------- چراغ گذرگاهِ ظلماتی دیگر است:
بر بامِ ظلمتِ بیمار
آن كه كسوف را تكبیر میكشد
نوزادی بیسر است.
و زمزمهی ما
هرگز آخرین سرود نیست
هرچند بارها
دعای پیش از مرگ بوده است.
شاملو، ۸ مهر ۱۳۶۳، از مجموعه مدایح بیصله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر