محمدهادی سامعی فرزند شهید سرتیپ سامعی با ارسال نامه ای به آینده نوشته است:
جناب رزمنده سابق آقای شریعتمداری
فرمود:
و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما
بنده محمد هادی سامعی فرزند سرتیپ شهید حاج مهدی سامعی هستم.
شما را مدتهاست كه میشناسم. خصوصا از وقتی كه در مجموعه شش قسمتی سردار خیبر درباره شهید همت رحمة الله علیه سخن میگفتید. آنقدر شیفته همرزم شهید همت بودم كه برایم حتی مقدس شده بودید.
اما نمیدانم آیا اكنون از حال و روز خانواده شهید همت خبر دارید یا نه؟
آیا میدانید بعد از انتخابات با همسر شهید همت و با مهدی همت چه برخوردی شد یا نه؟
نمیدانم اگر شهید همت و شهید باكری و امثال پدر شهیدم زنده بودند این روزها چه می كردند؟. بد نیست بدانید، پدرشهیدم یكبار به جرم هتاكی به شخص اول مملكت در باشگاه افسران شاه خائن به اعدام محكوم و البته موفق به «فرار» شد تا سالهای بعد در جبهه نبرد، مردانه جلوی باطل بایستد و «فرار» نكرده تا مرد از نامرد مشخص شود و پیكرش را غرق در گلوله مستقیم تحویل گرفتیم و درجوار مولایش امام هشتم به خاك سپردیم.
من نمیدانم امروز شما از چه فرار میكنید و جلوی چه ایستادهاید؟
از باطل گریزانید و مدافع حق هستید یا خود باطلید و به جبهه حق ستم میكنید؟
به راستی خوش بحال همتها و باكریها و سامعیها كه در این حصار دنیا نماندند تا زجر این ایام را تحمل كنند.
چند سالی است كه كمكم با تفكر شما آشنا شدم و وقتی به خود آمدم كه دیدم با تیشه تعصب به ریشه خود میزنم. تعصبی كه ردپای آن را از آغاز اسلام تا امروز و حتی ایام جنگ به وضوح میتوان مشاهده نمود. یك نمونه آن را برایتان بازگو می كنم.
شاید كسانی كه از بنده سنشان بیشتر است یادشان باشد كه در ایام جنگ و هنگامی كه آلبوم «بیداد» استاد شجریان دنبال مجوز میگشت به جرم اینكه استاد این شعر حافظ شیرازی را در فراغ شاهنشاه آریامهر خوانده است مدتی به او مجوز ندادند. شاید از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ بوده باشد كه دقیق نمیدانم. نمیدانم شما آنروزها نظرتان چه بود؟
حقیر اتفاقا از موسیقی هیچ سررشتهای ندارم اما روزی كه آلبوم بیداد استاد را گوش میدادم در وجودم ابیات شعر، با سوز صدای استاد، مرثیه سرائی اباعبدالله الحسین و یاران باوفایش شد. گوئی كسی معنی ابیات را در گوشم زمزمه میكرد كه این بیت دروصف علی اصغر است و این مصرع معنی «هل من ناصر» است و و …
در آن لحظه به شدت متاثر بودم و غرق در روضه خوانی حافظ شده بودم كه چه زیبا در قالب هنر استاد آواز و موسیقی از من اشك میگرفت.
بعدها كه این داستان جلوگیری از انتشار آلبوم را شنیدم به شدت برای متولیان امر متاسف شدم كه از فرط بیذوقی و تعصب كجا را به كجا پیوند زده بودند.
بد نیست این غزل را یكبار دیگر با دید عاشورائی مرور كنید چون آموزههای این غزل كه مرثیه عاشوراست با حال دل من و امثال من در این ایام بیتناسب نیست. هرچند كه منظور شما در سخنرانی اصفهانتان «عاشورائی دیگر» بود!!!.
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد؟
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد؟
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد؟
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد؟
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد؟
بله جناب شریعتمداری،
این غزل برای عاشورا سروده شده، دقت كنید:
دوستی همانها كه نامه به امام نوشتند، كی تمام شد؟ در حیرتم كه شما با این كیهان عالم سوزتان چه عهدها كه نشكستهاید.
از نای علی اصغر كه همچون شاخه گل بود خون چكید. و از قلم زهر آلود شما چه بغضها كه در سینه فروخرده شده و چه آبروها كه ریخته شد.
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی … برادر حسین! این بود میثاق شما با شهدا كه بشوید یك قلم به مزد تمام عیار؟
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست … آری به خدا كان مروت را شما خشكانیدهاید و اگر سیدی هم به نام قانون قد علم كند به فرمان قلم شما با چماق به دستان مواجه میشود.
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند. این همان ندای هل من ناصر ابی عبدالله است. این همان ندای برگشت به آرمانها و ارزشهای اسلامی است كه چه خوب شما و دوستان شما این صدا را خفه كرده و پیروی از علم فسق را برگزیدید.
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟ این همان سؤالی است كه نه تنها امروز، بلكه نسلهای آینده از شما خواهند پرسید؟
زهره، سازی خوش نمیسازد. مگر عودش بسوخت؟ آری دیگر از نای ابی عبدالله ساز هدایت بلند نمیشود. چرا كه عود نای را سوزاندند و سر از پیكر پاكش جدا كردند. با انتخابات هم اینچنین كردند. اما صدای حق طلبی و عدالت خواهی هرگز نخواهد مرد.
از که میپرسی که … كه اگر شما اهل منطق بودید. توجیه گر تقلب و دروغ نبودید.
نابرادر حسین شریعتمداری.
راستش را بخواهید خیلی وقت است كه احساس قبلی را نسبت به شما ندارم بلكه جای مهر روی پیشانی شما مرا به یاد خوارج نهروان میاندازد. یاد آنها كه به اسم اسلام و با بغض علی علیه السلام جنین را از شكم درآورده و مادر و فرزند را كشتند.
حاكم روز جزا تنها خداست و او میداند كه چه حكمی میان ما و شما خواهد كرد، اما آموزههایم از اسلام به من یقین میدهد كه با این قلم و رفتار و گفتار، شما عاقبت بخیر نخواهید شد.
از شما بیزاری میجویم و از هركس كه به ظلمی كه بر ملت رفت آگاه شد و به آن راضی گشت.
اللهم انا نشكوا الیك فقد نبینا…
رزمنده ، بسیجی و فرزند شهید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر