تا تمام حقیقت را گفته باشم به یادتان می آورد سیستم خبری دولتی اصولا متملق است اما این گونه کارها در سی سال گذشته هم بی سابقه بوده است. یعنی یکی نیست که بگوید این خبر نیست و به نویسنده اش که از قضا نثر پاکی دارد بگوید کار دیگر پیدا کن برادر . یا دستی به کمر بزن همه زندگی خرید خانه و گرفتن حقوق مطمئن دولتی نیست ها. متن خبر را بخوانید با عنوان خبری در راه است. پیش مقدمه اخباری از نماز جمعه امروز تهران.نوشته است:
وقتي عقربه هاي ساعت به 10:00 نرسيده، جمعيت از خيابان هاي اطراف دانشگاه تهران با عجله اي آشنا و دوست داشتني به مصلاي نماز جمعه مي روند، خبري در راه است...
وقتي زن و مرد، پير و جوان و کودک و کهنسال به راه افتاده اند...
همه نگاه ها متوجه بلندگوهاي دانشگاه تهران است...
چهره ها و رنگ ها متنوع تر مي شود...
جمعيت از حرکت نمي ايستد...
گرماي هوا و داغي زمين مهم نيست...
مردم هم به علت ازدحام ورودي ها از گيت ميهمانان ويژه وارد مصلي مي شوند و ورودي ها يکي مي شود...
کليدواژه ها از جمله آقا، رهبر، مقتدا، ولايت و ... بر لبان روزه داران جاري مي شود...
عبارت "پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيبي نرسد" از مقابل ديدگانت عبور مي کند...
وقتي او نامه اي براي رهبر مي نويسد و با تمام توان تلاش مي کند آن را به دست مسئولي برساند...
نيازمندي نيازش را به نماز جمعه آورده است...
مناجات کوفه خوانده مي شود و زمزمه هاي سماواتي فضا را از رايحه خوش توسل پر مي کند...
پيران جلوتر از جوانان قدم بر مي دارند...
عکاسان و تصويربرداران آن قدر زياد هستند که خيلي ها براي بيرون کارت مي گيرند...
وقتي است که خيلي از صحنه ها بيرون مصلاست...
همه با هم مهربان تر مي شوند...
جواني ويلچر جانباز و معلولي را عاشقانه پيش مي برد...
وقتي حضور جانبازان به مثابه قهرمانان ملي وطن چشمگيرتر است...
وقتي عکاس ها سرانجام با چانه زني هاي مخصوص خود به داخل راه مي يابند...
بسياري نگاه ها مقابل درب اصلي دانشگاه تهران خودروي مسئولان را رصد مي کند...
چهره هايي را مي بيني که شايد انتظار نداشتي آنان را ببيني...
رهگذران در پياده روها و کناره هاي خيابان متوقف مي شوند و تا آخر خطبه ها مي مانند...
وقتي شعار "ما اهل کوفه نيستيم علي تنها بماند" دانشگاه تهران را به لرزه در مي آورد...
کسي در خيابان حرف نمي زند و از ديگران انتظار سکوت دارد تا همه حرف ها را از بلندگو بشنود...
جريان ها يکي مي شوند و اين را از برخي چهره ها مي توان يافت...
سخاوت ها براي اکرام ايتام فزوني مي يابد و محسنين جمع مي شوند...
وقتي درخواست عده اي جوان گمنام براي کمک به انتشار نشريه "عبرت هاي عاشورا" جلب توجه مي کند...
خبرنگاران خارجي بتدريج مي آيند...
خودروهاي حامل سفرا يکي پس از ديگري مي آيد...
دري باز مي شود و نمازگزاران دوان دوان به سوي آن حرکت مي کنند...
انتظارها به شماره مي افتد تا حرف دل را بشنوند...
وقتي نوجواني عکس رهبرش را بالا مي گيرد...
وقتي وسعت تکبير در حجم بلندگوها نمي گنجد...
قلم ها ديگر نمي نويسد و مي خواهي با همه وجود به سخنان او گوش دهي...
وقتي از ديدن آن زن روي ويلچر که اصرار دارد روبه روي درب اصلي دانشگاه تهران بماند، شرمنده مي شوي...
وقتي اتوبوس هاي ويژه براي گرفتن وسايل نمازگزاران جواب نمي دهد...
همه آرامند و همه جا آرام است...
عده اي منتظر ورود کسي هستند...
پس خبري در راه است...
روز علي است و علي مي آيد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر