۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

تعطیلات زودتر و دورتر، بلامانع است

توضیحات سعید مرتضوی دادستان پیشین تهران درباره کهریزک برای تبرئه خود از آن چه آقای الیاس نادران در مصاحبه ای فاش کرده است، جای تامل دارد. اما پیش از آن باید اعتیاد به قدرت، با اشاره به تاریخ معاصر، بازگشائی شود.
قدیمی ها می گفتند تیمساران از فراق پیشفنگ و پافنگ دق می کنند. از پوست شیر که بیرون آمدند اجلشان هم سر می رسد.

این بیماری مخصوص والامقامان نیست بلکه در فرودستان هم دیده شده، مگر نبود آژان سبیل، آشنای ساکنان آب سردار و نایب السلطنه که بازنشسته شده بود اما صبح ها سبیل را می تابید، لباس فرم را می پوشید، از در جلو اتوبوس سوار می شد، همان جا می ایستاد. تا روزی که از نظمیه ابلاغیه رسید که پاسبان محبعلی قوچانی اگر دیده شود که در ملاء عام لباس بپوشد حقوق بازنشستگی او قطع و به اتهام تمرد از مقررات نیروهای مسلح محاکمه می شود. دیگر کسی آژان سبیل را ندید تا هفته بعد که جنازه اش را بردند و شایعه بود که دق کرده چون همسرش عزی جغجغه، به او گفته مردی که صبح از خانه به در نرود، دم جارو شده.

زجر دور ماندن از قدرت، و دم جارو شدن بسیاری را به حرکات نامعقول واداشته، مضحکه کوی و بازار کرده و گاه قبل از آن که دق کنند وادارشان کرده علیه خود دست به کار شوند و اسرار هویدا کنند. مثال معروفش آقاخان امیراحمدی با سبیل های چخماقی، اولین سپهبد ارتش ایران بود. وقتی در دوران رضاشاه از قدرت به زیر آمد چنان حرکاتی کرد که موجب شد نامش موضوع متلک ها و جوک ها شود – اولین دفترچه راهنمای تلفن تهران که چاپ شد به اصرار خود او معلوم گشت که هفتاد خط تلفن به اسم اوست – نزدیک بود زیردست سابقش در قزاقخانه که حالا به سلطنت رسیده بود به خدمتش برسد اما شهریور 20 رسید و رضاشاه مجبور به استعفا شد و امیراحمدی نجات یافت. اما وقتی سال ها بعد دیگر کهولت مجبورش کرد که پوست شیر از تن به در کند، هر روز مشکل تازه ای ایجاد کرد به طوری که دیگر حوصله شاه سر رفته به ساواک دستور داده بود مراقبش باشند. و این حکایت تا بعد مرگش هم ادامه یافت . وصیت نامه اش را گشودند و به شاه خبر دادند که سپهبد که اصرار در ساده زیستی و نداری داشت علاوه بر سهام نفت ونزوئلا چندان در حساب های اروپائی دارد که خواسته جنازه اش را خانه اش کنند و بالای آن مجسمه ای از او در اندازه طبیعی با طلای 24 برپا دارند. شاه اجازه نداد. و همین حرکات بود که نگذاشت از یادها برود، وقتی زبان ها باز شد هم لقب گرفت "قصاب لرستان"، خودش گمان داشت لقب بگیرد فاتح لرستان.
سعید مرتضوی هم دارد در چنین راهی گام می زند. فرصتی نصیبش شده تا دور بماند از برابر چشم ها، و هنرها و خدماتش در این ده سال از یادها برود، اما خود نمی گذارد خود است که در ده سال گذشته به قدرت بی سئوال و به ظاهر مطلق معتاد شد و اینک تا کاری دست خود ندهد ول کن نخواهد بود.

نامه اخیر سعید مرتضوی و لحن آن گرچه در برابر حجم کارهائی که در این دهه، در حوزه عمل آقای مرتضوی – چه در مقام قاضی دادگاه مطبوعات و چه دادستان عمومی و انقلاب تهران - انجام شده، کم اهمیت جلوه می کند، اما پراهمیت است از آن جا که افتادن وی را در مسیری خبر می دهد که از آن بر حذر داشته شده بود.

نگارنده یک بار در گفتگو با مرتضوی به زبان ادبیات و شعر، که نمی دانم چقدر مفهوم افتاد، سرنوشت وی را پیش بینی کردم. همان زمان او را گفتم که در زمان موعود هیچ یک از این ها که برایشان سینه به تنور می چسبانی در کنارت نیستند و قرار نیست که کسی برایت از نام و مقام خود بگذرد. به شوخی و جدی گفتم اما در همان زمان هم ممکن است آقای شمس الواعظین و من به کارت آئیم. از همان زمان قابل پیش بینی بود که وی در فراق قدرت از درد به خود خواهد پیچید، و خواهد کوشید مانع از آن شود که قربانیش کنند. در حالی که سرنوشت وی یک قاعده کلی ازلی است و استثنائی بر آن وجود ندارد. به شوخی می ماند تصور این که سعید مرتضوی عزیزتر و ایمن تر از سعید امامی بوده باشد.

کافی است به نامه ای که زمانی برایش رفت توجه نشان می داد و از اهل اطلاع می پرسید که ماه های پایانی عمر آقای شیخ صادق خلخالی چگونه گذشت و چه گلایه ها کرد. و یا آقای رضا زواره ای که چند سالی در شورای نگهبان به صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری و یا نمایندگی مجلس رای و نظر می داد، پیش از آن سال ها عضو هیات رییسه مجلس بود، قبل از آن معاون وزارت کشور و آخرین شغلش در مقام معاون قوه قضاییه رییس سازمان عریض و طویل ثبت اسناد و مالکیت. اما همان شورای نگهبان صلاحیت وی را برای شرکت در انتخابات نپذیرفت.

گفتنی است که آقای خلخالی و آقای زواره ای در اول انقلاب به عنوان حاکم شرع و رییس زندان، بر سرنوشت اولین زندانیان جمهوری اسلامی حاکم بودند. برای نشان دادن شباهت ها لازم به یادآوری است که امیرعباس هویدا نخست وزیر سیزده سال طلائی اقتصاد و امنیت کشور [1343 -1355]، وقتی شاه او را دست بسته در کوره انقلاب انداخت، وقتی دانست زواره ای حقوق خوانده است از وی خواست وکالت وی را بپذیرد ولی پاسخ شنید خر خودتی، و خلخالی هم صبحگاهی تلفن های زندان قصر را قطع کرد تا چنان که خود نوشته مبادا مهندس بازرگان و دکتر یزدی مانع نشوند، و محاکمه ای یک ساعته و بی وکیل برپا داشت. اما همین ها وقتی از پوست شیر به درآمدند گلایه از بی قدری دنیا داشتند.
حالا کوتاه مدتی بعد از آن که سعید مرتضوی دیگر دادستان عمومی و انقلاب تهران نیست، وی در برخورد با اولین انتقادات توضیحات مفصلی داده که در حقیقت به معنای گام نهادن در راهی است که وی را از آن بر حذر داشته بودم، همان که در همه این سال ها با پشتکار و علاقه بسیار زندانیان را وادار به آن می کرد. به این معنا که اول اتهامی به زندانی می زد که خود می دانست بی جاست و زندانی [متهم] را وامی داشت تا برای دفاع از خود ده ها صحنه دیگر را فاش می کرد، مکنونات قلبی خود را بروز می داد و زمینه را برای بازجوئی های بیش تر و کیفرخواست از پیش طراحی شده فراهم می آورد.

در نامه آقای مرتضوی بندهائی هست که نشان از دستپاچگی، سعی در پوشاندن حقایق، بازی کلمات و بزرگ نمائی خود و نقش خود دارد. از جمله "...آقاي دكتر جليلي دبير محترم شوراي امنيت ملي حدود ساعت 19:30 الي 20 دوشنبه شب مورخ بيست و دوم تيرماه با تلفن سياسي دفتر اينجانب تماس گرفتند و در زمان مذكور جناب آقاي حداد ‌ ‌‌ ‌معاونت محترم امنيت دادسراي عمومي و انقلاب تهران و جناب آقاي حيدري‌فر داديار محترم شعبه اول آن دادسرا نيز حضور داشتند و در جريان مذاكره واقع شدند. جناب آقاي دكتر جليلي در اين تماس تلفني اساسا بحث تعطيلي بازداشتگاه كهريزك را نداشته و چنين امري اصلا در تيرماه رخ نداده است و ابلاغ اين امر كه در مردادماه صورت گرفت، از طريق صدا و سيما و ساير رسانه‌ها و مطبوعات منتشر گرديد و از نظر اجرايي ارتباطي با دادسراي تهران نداشته و ايشان ... حتي در مردادماه نيز چنین ابلاغی به دادسراي تهران ننموده‌اند"
از جملات پیداست که نویسنده خود را در موقعیت تفهیم اتهام تجسم کرده، به لرزه افتاده و در صدد مدرک سازی به چنین جملات به خیال خود سنجیده ای متوسل شده است. مانند توضیحات اولیه آقای کردان است درباره مدرک تحصیلی خود و توضیحات بعدی رحیمی در همین باره و درباره مذاکرات صادرات گاز به امارات.

بندهای دیگر نامه آقای مرتضوی مشخص تر نشان می دهد که خیاط در همان کوزه ای افتاده که برای دیگران تعبیه می کرد."...ساير زندانيان كه حدود 280 نفر بوده‌اند اساسا از سوي دادسراي تهران به آن محل اعزام نشده‌اند و اختيار انتقال و يا آزادي آنها در صلاحيت دادسراي تهران نبوده و ...حوزه قضايي آنها مستقل است، و به طور كلي جناب آقاي جليلي در تماس مذكور اشاره‌اي به ساير اراذل و اوباش بازداشتي در كهريزك كه از شهرستان‌هاي مختلف در آن محل مستقر بودند نداشته اند"

چنان که در جای دیگر هم پاسخ سئوال مقدر را می دهد "... اعزام متهمان ... به بازداشتگاه كهريزك بدون هماهنگي و اطلاع دادستاني تهران صورت گرفته است... ‌بازداشتگاه كهريزك از نظر محلي در حوزه قضايي دادگستري شهر ري است و از نظر نظارت نيز ‌مسئوليت و اختياري بر اساس قاعده صلاحيت محلي بر عهده دادسراي تهران نمي‌باشد..."

در انتهای نامه تکنیکی به کار رفته که در موارد مشابه هم سابقه دارد. آقای مرتضوی که تا وقتی در لباس شیر بود [و صدها نشانه و شاهد وجود دارد] هیچ گاه خود را موظف به پاسخگوئی ندید و کارشناس جواب های سربالا بود و خود را در مقام صاحب نفوذی نشان می داد که دست زدن به ترکیب وی در توان هیچ کس نیست، این جا در مقام مصلح و دوستدار نظام، قانون را به یاد می آورد و توضیحاتی می دهد که به قاعده تنها از عهده رییس قوه قضاییه برمی آید و با رییس مجلس.
"اگر جرمي ‌در بازداشتگاه مذكور [کهریزک] رخ دهد، اگر [کذا] از سوي ماموران باشد سازمان قضايي نيروهاي مسلح صالح به رسيدگي ‌است و اگر [هکذا] جرمي از سوي افراد عادي و زندانيان مستقر در آن رخ دهد، در صلاحيت رسيدگي دادسراي ‌شهرستان ري بوده و از اين نظر به لحاظ خارج بودن بازداشتگاه مذكور از حوزه قضايي دادسراي تهران اين ‌دادسرا و قضات آن صلاحيت هيچ‌گونه دخالتي ندارند".

یادمان باشد که تقسیم کننده وظایف سازمان های موازی در داخل قوه قضاییه حتی از عهده دادستان کل هم بیرون است چه رسد به کسی که فعلا جز معاون بدون منصب دادستان کل، سمتی ندارد. و دادستان کل هم کسی مانند دری نجف آبادی نیست بلکه محسنی اژه ای است که در سال های دور سعید مرتضوی زیر دست او بخت خود آزموده.

توضیحات مفصل آقای مرتضوی یک منظور دیگر را هم دنبال می کند.
سپهبد جعفرقلی صدری که روزگاری بختش مدد کرد و شد رییس شهربانی کشور، وقتی طشتش از بام افتاد و با دلخوری قدرت مورد علاقه را رها کرد، تا سه چهار ماهی به بهانه های مختلف نامه می نوشت و طرح هائی به شاه می داد – مثل طرح مبارزه با قمار های خانگی- یا جلسات خصوصی را گزارش می کرد. دست آخر که هیچ بهانه نداشت به رییس دفتر شاه نوشت "کسب اجازه فرمائید یک ماهی برای معالجات به یونان بروم". در خبرست آقای معینیان رییس دفتر مخصوص هم در پاسخ نوشته بود "کسب اجازه لازم نیست تعطیلات زودتر و دورتر هم بلامانع است".

یک جنایتکار عراقی، فرمانده بسیج شد: افشای پیشینه محمدرضا نقدی

انتصاب یک مجرم حقوقی و شکنجه‌گر به فرماندهی بسیج به جای محاکمه
از سال‌های آغازین نهضت اصلاح‌طلبی و ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی که سرکوب‌های پی درپی و گسترده توسط نظامیان و لباس‌شخصی‌ها نیز آغاز شد تا به امروز که بار دیگر شاهد سرکوب گسترده هم‌وطنان عزیزمان در جریان وقایع پس از کودتای ۲۲ خرداد بودیم، نام محمدرضا نقدی هم همواره به گوش خورده است. کمتر کسی است که جریانات سرکوب دانشجویان کوی دانشگاه در تیرماه ۷۸، بازداشتگاه‌های غیرقانونی از جمله وصال و کهریزک و نیز بازجویی‌ها و شکنجه‌های غیرقانونی فعالان سیاسی در سال‌های اخیر را که با نام نقدی عجین شده است، نشناسد. در حالی که محمدرضا نقدی پیش از این در دادگاه محکوم شده بود و قاعدتا می بایست در اوین ۳ ماه حبسی که به خاطر تخلفات پی در پی به آن محکوم شده بود را می‌کشید، بی ‌مناسبت ندیدیم حال که به حکم و دستور رهبری به فرماندهی بسیج منصوب شده‌ است، مروری داشته باشیم بر سوابق نه چندان درخشان ایشان در پست‌های قبلی‌. موج سبز آزادی پیش از این نیز از نقش حسین فدایی، احمدرضا رادان، مسعود صدرالاسلام و حسین طائب در سرکوب‌ها و شکنجه‌های اخیر پرده برداشته بود. ظواهر امر حاکی از آن است که هر چه پیش می‏رویم افراد بدنام بیشتری معتمد محسوب شده و ارتقا پیدا می کنند. یکی از این ارتقایافتگان، محمدرضا نقدی است که در این نوشتار به نقش او در سرکوب‌های نظامی سال‌های اخیر تاکنون پرداخته خواهد شد:

اصلیت غیر ایرانی نقدی و حضور فعال وی در شاخه بین‌المللی نظامیان ایرانی در خارج از کشور:

شاید خیلی‌ از خوانندگان موج سبز آزادی هنوز ندانند که محمدرضا نقدی، فرمانده فعلی بسیج، اصلیت ایرانی ندارد و عراقی است. وی در سال ۱۳۳۲ در شهر نجف و در خانواده‌ای روحانی‌ متولد شد و نام پدرش شیخ علی ‌اکبر ثمانی از روحانیون مجاور شهر نجف بود. پدر وی در سال ۱۳۵۸ توسط دولت عراق اخراج شد و به ایران مهاجرت کرد و در شهر نقده در استان کردستان سکونت گزید. از آن پس بود که شهرت نقده‌ای و سپس نقدی را برای خود برگزیدند و بعدها نیز پسر دوم این خانواده، محمدرضا نقدی که همزمان با آغاز جنگ در سال ۱۳۵۹ وارد مجلس اعلای عراق شده بود و به عنوان نمانده این مجلس در ارومیه کارش را آغاز کرده بود به همین نام شهرت پیدا کرد. ورود محمدرضا نقدی به نیروهای نظامی برمی‌گردد به اعزام وی به لبنان که در همان سال‌های جنگ صورت گرفت و از آن پس او در بخش نظامی مجلس اعلای عراق در لبنان کارش را ادامه داد.
بعد از این ورود به بخش نظامی مجلس اعلای عراق و فعالیت‌های نظامی نقدی در لبنان بود که از وی دعوت شد تا به سپاه پاسداران بیاید و کار خود را در کنار عده‌ای دیگر از فرماندهان عراقی آغاز کند که نهایتا به تشکیل یکی از شاخه‌های معروف سپاه در زمان جنگ گردید. نقدی بعدها معاون اطلاعات و عملیات لشگر بدر شناخته شد و پس از اینکه حدود سه سال آنجا مشغول به کار بود مجددا به سپاه لبنان منتقل شد.وی به دلیل احاطه به زبان عربی در شاخه نظامی ایران در لبنان، یعنی نیروی قدس که وظیفه اصلی‌اش مبارزه با اسرائیل بود نقش کلیدی ایفا می کرد. او همچنین مدت‌ها با نام مستعار «شمس» در ماجرای بوسنی و هرزگوین نیز حضوری فعال داشت و در نقش یکی از فرماندهان نیروهای ایرانی دربوسنی به ایفای نقش پرداخت. در واقع نقدی پس از سال‏های ابتدای جنگ ایران و عراق که در حوزه داخلی فعالیت می‏کرد، راهی صحنه‏های بین‏المللی شد و تا پیش از سال‏های شروع اصلاحات در نقش یکی از سرکردگان نیروهای نظامی ایران در خارج از مرزهای ایفای نقش کرد. اما با اتمام جنگ هشت ساله و پایان درگیری‏های بین‏المللی، نقدی بار دیگر به عرصه نظامی داخل کشور بازگشت.

دور جدید فعالیت‌های نظامی نقدی در داخل ایران:

۱- قضیه سرکوب شهرداران تهران و بازداشتگاه وصال
با اتمام جنگ، رحلت بنیان‏گذار انقلاب اسلامی و آغاز دور جدید رهبری در ایران عناصری همچون نقدی با حکم رهبری نقش‏های کلیدی را در سپاه پاسداران به دست گرفتند. در سال 1371، رهبر حکم انتصاب نقدی به معاونت اطلاعات نیروی قدس را امضا کرد و بعد از چندی نیز وی را به فرماندهی حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی منصوب کرد و بدین طریق مقدمات سرکوب تیم شهرداری تهران که در آن زمان غلامحسین کرباسچی ریاست آن را به عهده داشت فراهم شد. محمدرضا نقدی، نقش عمده‌ای در دستگیری‌های سال ‌های نخستین اصلاحات، پرونده سازی و سرکوب شهردار وقت تهران، غلامحسین کرباسچی و نیز شهرداران بخش‌های دیگر تهران را عهده‌دار بود. پیش از این نیز در گزارشی اشاره کرده بودیم در روزهای پس از دوم خرداد، محمدرضا نقدی با همکاری مسعود صدرالاسلام، که یکی از نیروهای امنیتی مورد اعتماد مقامات عالی‌رتبه کشور محسوب می‌شد، برخورد با غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران و شهرداران مناطق را به عنوان حامیان انتخاباتی خاتمی در دستور کار خود قرار دادند. کلیه معاونان شهرداری تهران و شهرداران مناطق با حکم محسنی اژه‌ای، رئیس وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت، توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در محل کار خود بازداشت و به مکان نامعلومی که بعدها مشخص شد بازداشتگاه زیرزمینی غیرقانونی وصال نام دارد منتقل شدند. چند روز بعد هم غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. در آن زمان ریاست حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی با نقدی بود و با این حساب دست او در بسیاری سرکوب‌ها به مراتب بازتر از قبل بود. به شهادت بسیاری از شهردارانی که در آن سال‌ها دستگیر و مورد آزاد و شکنجه قرار گرفته بودند،
محمدرضا نقدی نقشی بسیار پررنگ در این بازجویی‌ها و شکنجه‌ها ایفا کرده است. حتی یکی از شهرداران بازنشسته که مورد شکنجه قرار گرفته بود نیز در اظهارات خود که رونوشتی از آن نیز به مطبوعات آن زمان فرستاده شد، اعلام کرده بود که خود آقای نقدی شخصا در شکنجه‌ها حضور داشت و همواره زیر ضربات کابل از من می خواست که به ارتباط نامشروع با خانم ز-م منشی محل کارم، اعتراف کنم. شکنجه‌های مذکور در بازداشتگاه غیرقانونی وصال و تحت نظارت مستقیم محمدرضا نقدی صورت گرفته است. گرچه مدت‌ها جریان بازداشت‌گاه وصال توسط شهرداران تهران مسکوت گذارده شد، اما خود نقدی در جلسه پرسش و پاسخ با نمایندگان مجلس پرده از نقش خود در ماجرای آن سرکوب‌ها برداشت و گفت: «روزي آقاي رازيني رياست محترم دادگستري تهران مرا به دفترش دعوت کرد وقتي که رفتم ايشان توضيح دادند که پرونده اي هست که مربوط مي شود به فساد مالي در شهرداري تهران و ابعاد مالي آن بسيار گسترده است ما هم به دلايلي صلاح نمي دانيم که پرونده را به دست ديگر ضابطين ، همچون وزارت اطلاعات و اداره آگاهي بدهيم و مي خواهيم اين را به شما بسپاريم چرا که هم بازداشتگاهي مطمئن داريد و هم پرسنل تان امين هستند.آن روز من به آقا ي رازيني گفتم ما آماده هستيم، ولي اگر به ميدان بياييم تا آخر هستيم. مبادا شما در وسط کار بر اثر فشارهاي سياسي کنار بکشيد؛ که آقاي رازيني هم گفتند اراده ما هم بر اين است که اين قضيه جدي بگيريم و حتي مقام معظم رهبري هم فرموده اند که با اين مفسده جدي برخورد شود.»
این برخوردهای غیرقانونی در حالی صورت گرفت که براساس نظر سنجی ها اکثریت مردم اقدام دستگاه قضایی در مورد محکومیت کرباسچی و سایر شهرداران را اقدامی سیاسی دانستند و سردار نقدی نیز در دادگاه دیگری به اتهام شکنجه شهرداران تهران محکوم به تحمل سه ماه حبس تعزیری گردید که البته هیچ گاه این حکم به اجرا درنیامد و در کمال ناباوری، چندی بعد محمدرضا نقدی با حکم رهبری به عنوان «مشاور ارشد نظامی رهبر و فرمانده پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا» منصوب شد.

۲-جریان قتل مشکوک قاضی پرونده کرباسچی

همانطور که پیش از این نیز در گزارشی آورده بودیم که پس از آشکار شدن نقش محمدرضا نقدی در شکنجه‌ دادن شهرداران بازداشت‌شده و محکومیت وی به سه ماه حبس تعزیری، پرونده دیگری هم برای وی تشکیل می‌شود که موضوع آن مظنونیت به مشارکت در قتل قاضی بازپرس اولیه پرونده کرباسچی است، که به طور مشکوکی ناگهان سکته کرده بود. گفته می‌شود که محمدرضا نقدی بر سر صدور احکام سفید امضای بازداشت و بازرسی از منازل و محل کار افراد و همچنین چگونگی حسابرسی با وی اختلاف داشته است که به همین منظور و برای حل اختلافات جلسه‌ای در منزل «محسنی اژه‌ای» با حضور او و محمدرضا نقدی و مسعود صدرالاسلام برگزار می‌شود و با صرف شام خاتمه می‌یابد، فردای آن روز وی دچار مسمومیت شدید می‌شود و به علت کاملا مشکوک (آمپول هوا) دچار ایست قلبی می‌شود و فوت می‌کند.
به دنبال فوت این قاضی، کمیسیون امنیتی شورای عالی امنیت ملی با وجود اذعان به مشکوک بودن فوت قاضی، به دلیل دخیل بودن افرادی چون علی رازینی (ریاست وقت دادگستری استان تهران)، محسنی اژه‌ای (ریاست وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت و از قضات دادگاه ویژه روحانیت)، محمد رضا نقدی و مسعود صدر الاسلام دستور مسکوت گذاشتن این پرونده را می‌دهد.
۳- فاجعه کوی دانشگاه و نقش نقدی در سرکوب دانشجویان
پس از مختومه اعلام شدن پرونده شهرداران و محکومیت نقدی، او نه تنها برای تحمل محکومیتش روانه زندان نشد بلکه در تیرماه ۷۸ در کنار ذوالقدر و نجات و الله کرم جز فرماندهان اصلی عملیات سرکوب معترضین دانشجویی در کوی دانشگاه شد و دستور ورود نظامیان به کوی دانشگاه را صادر کرد. درواقع نقدی تنها در شکنجه و بازجویی ۱۶۴ نفر از شهرداران و کارکنان مناطق مختلف شهرداری تهران نقش نداشت؛ بلکه او در شکنجه و بازجویی بسیاری از دانشجویان بازداشت شده در کوی دانشگاه نیز نقش مهمی ایفا کرد.
یکی از بازداشت‌شدگان کوی دانشگاه که پس از آزادی به تشریح شکنجه‌های جسمی که در دوران بازداشت متحمل شده بود احمد باطبی است. او در شرح آنچه بر او در زندان رفته بود می‌گوید: "آن‌ها هم‌ مرا به‌ داخل‌يکی‌ از دستشويی‌ها بردند که‌چاهش‌ بند آمده‌ بود و آب‌ گند آن‌ در کاسه‌ توالت‌ پر شده‌ بود. آن‌ها سرم‌ را در گنداب‌ توالت‌ فرو کردند و آنقدر اين‌کار را ادامه‌دادند که‌سرانجام‌گندآب‌ از بينی‌و دهانم‌ به‌داخل‌گلويم‌ پايين‌ رفت.‌ و تا ساعت‌ها از شستشوی‌ صورتم‌ جلوگيری‌ کردند. بطوريکه‌ چند روز بعد هنگام‌ بازجويی‌، يکی‌ از بازجوها متوجه‌ بوی‌ تعفن‌ موها و چشم‌بندم ‌شد و به ‌من‌اجازه ‌داد که‌ حمام‌ کنم‌ و چشم‌بندم‌ را عوض‌ کرد. چندين ‌روز بعد از انتقال‌ به ‌۲۰۹ زندان اوين‌، مرا با چشم‌بند به ‌اتاقی‌بردند و برگه‌ای ‌آوردند تا امضا کنم. وقتی‌ محتوای ‌آن‌ را سوال ‌کردم‌، گفتند اقدام ‌به‌ آشوب‌های‌ خيابانی‌، تحريک ‌مردم‌برای‌ آشوب ‌و وقتی‌با انکار من‌ در خصوص‌ اين‌ مطالب‌ مواجه‌ شدند، با لگد به‌ صورتم‌کوبيدند که‌باعث‌ شکسته‌ شدن‌ دندان‌های‌ فک‌راستم‌ شد و من‌باقيمانده‌ ريشه‌های‌ دندان‌هايم‌ را در زندان کشيدم."
4- ارتباط با گروه‌های خودسر و سردستگی باندهای ضربت
اصطلاح نیروهای خودسر هر جا که سرکوبی صورت گرفته باشد و عده‌ای به دنبال سرپوش گذاشتن بر کل جریان باشند به کار می‌رود. اما این نیروها آن‌طور که معلوم است چندان هم خودسر نیستند و اتفاقا با برنامه‌ریزی دقیق و سازماندهی نیروهای عالی‌رتبه سپاه و نیروی انتظامی عمل می‌کنند. محمدرضا نقدی یکی از این سازماندهان است که با همکاری افرادی چون حسین الله کرم و ذوالقدر که در جریان حوادث کوی دانشگاه نیز نقش فعالی داشتند به شکل‌دهی ستادی نظامی اقدام کردند که یکی از اقداماتشان هجوم به کوی دانشگاه و دیگری ریختن نقشه ترور عبدالله نوری و نیز ضرب و شتم عطاءالله مهاجرانی بود. محمدرضا نقدی در کنار سرتیپ فرج مرادیان و پاسدار دیگری به نام حکیم در صحنه ترور عبدالله نوری حضور داشتند که به دلیل هوشیاری محافظان نوری و دستپاچگی ضارب آن ترور ناموفق ماند. شاهدان عینی در جریان ترور عبدالله نوری، حضور نقدی در صحنه ترور را تایید کرده‌اند.از دیگر اقدامات محمدرضا نقدی، سردستگی باند ضربتی به نام باند کبیر بود که در سال ۱۳۷۹ و با هدف مبارزه با مفاسد اجتماعی این باند را تشکیل داد و وظیفه اصلی این باند نیز مبارزه با آنچه آنان بی‌بند و باری‌های اخلاقی می‌نامیدند بود. این باند بارها خودسرانه و به دستور شخص نقدی به منازل شخصی ساکنان تهرانی حمله ور شدند و مراسم مهمانی یا به قول خودشان پارتی‌های شبانه آنان را به زدند. این گروه مدت‌ زیادی در خیابان‌ها و در پوشش لباس شخصی به دختران و زنان در مورد حجابشان تذکر می‌داد و در صورت مشاهده تجمع و یا حتی اختلاط دختران و پسران جوان آن را بازداشت و راهی کمیته می‌کرد. گفتنی است که این باند با گروه انصار حزب الله نیز رابطه تنگاتنگی داشت و به اصطلاح به یکدیگر نان قرض می‌دادند!
لازم به توضیح است که اعضای باند کبیر به سرکردگی نقدی به دلیل تخلفات پی‌درپی شناسایی و تعدادی از آنان تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند و به گزارش روزنامه ایران، اولين جلسه محاكمه متهمان آدم ربايي باند كبير ، متهم به آدم ربايي و اخاذي، در شعبه اول دادگاه عمومي تهران برگزار شد. خبرنگار وقت ایسنا درباره این دادگاه نوشت: در اين جلسه كه با حضور متهم اصلي وساير متهمان پرونده و نيز تعدادي از شاكيان و به رياست قاضي سيدهادي حسيني، برگزار مي شد، عنوان شد كه متهم رديف اول و تعداد ديگري از متهمان داراي سمت ها و مناصب دولتي و حساس امنيتي بوده و برخي از آنها نيز از سمت هاي خود منفصل و بعضي نيز به نوعي وابسته به نهادها و ارگانهاي دولتي هستند. در اين جلسه از دادگاه سه نفر از شكات، به تشريح چگونگي آدم ربايي و اخاذي هاي به عمل آمده از سوي متهمان پرداختند. يكي از شاكيان اين پرونده در حاشيه دادگاه «تهديد با اسلحه گرم و سرد، سوءاستفاده از اسناد دولتي بدون داشتن مجوز رسمي، استفاده از اسناد جعلي، شكنجه روحي و جسمي و اخاذي» را از جمله اقدامات متهمان اين پرونده خواند. از آنجایی که نقدی ارتباط بسیار وثیقی با بیت رهبری داشت از این دادگاه جان سالم به در برد و مجددا به جای اینکه به دادگاه برود و محاکمه شود در دولت نهم به ریاست احمدی نژاد در سال 84 به عنوان معاون رئیس جمهور و رئیس ستادمبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب شد. اما یک هفته پس از آنکه نقدی اسپانسر مالی ستادهای احمدی نژاد را به عنوان قاچاقچی معرفی کرد، فضاحت مالی دولت احمدی‌نژاد بر ملا شد و به دستور وی، نقدی از ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز برکنار شد. رسانه‌ها نیز در مورد استعفای مشکوک او در آن روزها بسیار نوشتند. در جریان کودتای ۲۲ خرداد نیز نام محمدرضا نقدی در حلقه سران نظامی سرکوب که پیش از این در گزارشی به نقش آنان اشاره کردیم دیده می‌شود. محمدرضا نقدی در درگیری‌های پیش از کودتای ۲۲ خرداد در شاخه اطلاعات بسیج به بازجویی فعالان سیاسی رده یک مشغول بود و به عنوان یکی از زیردستان حسین طائب و در کنار محقق که مسوولیت لباس‌شخصی‌ها و سرکوبهای خیابانی توسط آن‌ها را بر عهده داشت به ایفای نقش پرداخت. این رابطه تنگاتنگ وی با طائب و محقق در بسیج و عملکرد او در سرکوب‌های بعد از کودتای ۲۲ خرداد گویا چندان هم بی‌اثر نبود و منجر به ارتقای وی از سمت مسوول اطلاعات بسیج به فرماندهی کل بسیج گردید.

بازگشت مجدد نقدی به بسیج و موج تازه خشونت و سرکوب

بعد از این همه سرکوب و خشونت و اتهام اثبات شده شکنجه‌گری و محکومیت به سه ماه حبس تعزیری، رهبری روز یکشنبه با صدور حکمی سرتیپ پاسدار محدرضا نقدی را به عنوان فرمانده بسیج منصوب کرد. رهبر در حکم خود از محمدرضا نقدی به عنوان "سردار سرتیپ بسیجی" نام برد و از وی خواست با توجه به "تعهد و شایستگی و تجارب ارزنده" خود ""انتظارات گفته شده" را برآورده کند. در متن حکم سردار نقدی آمده است: "بنا به پیشنهاد فرمانده کل سپاه و نظر به تعهد و شایستگی و تجارب ارزنده جنابعالی شما را به سمت رئیس سازمان بسیج مستضعفین منصوب می کنم. همت و تلاش را بر ایجاد زمینه های لازم برای حضور قویتر و سازمان یافته تر مردم بویژه جوانان عزیز در صحنه های مورد نیاز انقلاب اسلامی قرار دهید و انتظارات گفته شده را برحرکت علمی و نو از جمله در بسیج اقشار، برآورده سازید." از طرف دیگر حسین طائب نیز که پیش از این در گزارشی از پیشینه و نقش او در سرکوب‌های اخیر پرده برداشته شده بود طی حکمی دیگر از سوی رهبری به فرماندهی اطلاعات سپاه منصوب گردید.

این دو انتصاب بیش از هر چیز یک سوال را به ذهن متبادر می‌کند و آن چرایی و چگونگی ارتباطات نزدیک چهره‌های سرکوبگر با دفتر رهبری است. سوالی که باید بیش از این‌ها در آن تامل کرد این است که آیا رهبر از چند و چون فعالیت‌های افرادی چون طائب و نقدی واقعا بی‌خبر است و اگر نیست آنگاه سوال دیگری که به ذهن خطور می‌کند این است که در چنین حالتی آیا نیروهای سرکوبگری که به کشتار، تجاوز و شکنجه بازداشت‌شدگان در قبل و بعد از کودتای ۲۲ خرداد دست می‌زنند آیا واقعا خودسرند؟

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

خبر مستند صبح ۸۸/۷/۱۶

۱۳ آبان روز تظاهرات میلیونی جنبش سبز ، لطفا اطلاع رسانی کنید.

پيشنهاد جنبش سبز: تحریم «همشهری جوان» به سردبیری فرید الدین حداد عادل

۱- چادر اجباري برای زنان خبرنگار در نشست مطبوعاتی سردار رادان!!! بر اساس اين گزارش، در اين نشست براي اولين بار ورود خبرنگاران زن به ستاد ناجا براي حضور در نشست خبري سردار رادان با چادر اجباري كه در دژباني تحويل آنها شد، صورت گرفت كه موجب اعتراض خبرنگاران زن شد.

۲- ژیلا بنی‌یعقوب:‌ همسرم بعد از ۱۰۰ روز هنوز هیچ پرونده‌ای در دادگاه انقلاب ندارد!

۳- محسن کدیور : دستاورد مهم جنبش سبز تاکنون این است که مردم فهمیدند که مشکل اصلی رییس جمهور نیست،رهبری است!

۴- بنا بر اخبار رسیده از کوی فاطمیه که محل اسکان دانشجویان دختر دانشگاه تهران می باشد گویا تعدادي از دانشجویان دختر از خوابگاه محروم شده و از آن اخراج شده اند. گفته می شود کمیته انضباطی دانشگاه و اداره امور خوابگاهها دستور اخراج دانشجویان دختر را صادر کرده اند. مسئولین کمیته انضباطی و اداره خوابگاهها به بهانه رعایت نکردن قوانین و مقررات خوابگاه اقدام به اخراج دانشجویان کرده اند.

۵- هیات نظارت بر مطبوعات امتیاز دو روزنامه فرهنگ آشتی و آرمان را لغو کرده است. توقیف این دو روزنامه در حالی اتفاق افتاده است که پیشتر انجمن دفاع از آزادی مطبوعات با انتشار بیانیه ای نسبت به وضعیت روزنامه نگاران ابراز نگرانی کرده بود.

۶- رئیس دانشگاه شیراز نسبت به الله اکبر گفتن های شبانه دانشجویان اعتراض کرده و گفته است "برخی که قصد اخلال در دانشگاه را دارند شبها در حد چند دقیقه الله اکبر می گویند و ایجاد اخلال می کنند."

۷- به فاصله کمی از رفتن حسین طائب از فرماندهی بسیج و گرفتن پست معاونت اطلاعات سپاه پاسداران، محمدرضا نقدی فرماندهی سازمان بسیج را که یک نیروی پاره وقت شبه نظامی است به عهده گرفته است!

۸- از چند روز پیش فروش قیر در بسیاری پالایشگاه‌های کشور متوقف شده است. مدیران فروش پالایشگاه‌ها علت این موضوع را خرابی پالایشگاه عنوان می‌کنند، اما خراب‌شدن همزمان چند پالایشگاه‌ (!) نشان می‌دهد که اخبار پراکنده‌ای که در خصوص بی‌علاقگی پرسنل کارگری و اداری برای همکاری کردن با دولت کودتا به گوش می‌رسید صحت دارد!

۹- دروغی دیگر:گزارش احمدی نژاد از رشد سرمایه گذاری خارجی، 20 برابر آمار سازمان ملل اعلام شده است!

۱۰- دادستان تهران جلوی آزادی‌ احمد زیدآبادی را گرفت!

۱۱- خانواده دکتر محمد ملکی: نشانه ها حکايت دارد که حال دکتر ملکی در زندان وخيم است.

۱۲- محسن سازگارا دوشنبه 13 مهر:"نقدی، فرمانده جديد بسيج، يک جنايتکار و آدمکش است، سابقه برخورد با جنبش دانشجويی را هم دارد"

۱۳- محمد خاتمي رييس دولت اصلاحات عصر روز گذشته با دکتر سعيد حجاريان ديدار كرد. اين ديدار در منزل سعيد حجاريان انجام شده است.

۱۴- همسر مسعود باستانی:روز دوشنبه برای ملاقات با مسعود مراجعه کردم اما اجازه ملاقات ندادند.

۱۵- مادر فریبا پژوه: فریبا به طور مستقیم نمی تواند چیزی به ما بگوید اما هنوز بازجویی هایش ادامه دارد و به پایان نرسیده است. خانواده فریبا پژوه به صورت کابینی با این روزنامه نگار در روز دوشنبه ملاقات کرده اند. مادر پژوه: حال جسمی فریبا خوب بود و حال روحی اش نیز بهتر از دفعات پیش بود اما از حالت هایش مشخص بود که به شدت تحت فشار است.

۱۶- همسر پیمان عارف:پیمان یک ماه و نیم در انفرادی بوده و اکنون یک ماه است که به بند 8 زندان اوین منتقل شده است. همسر پیمان عارف:تاکنون فقط یک بار ملاقات به صورت کابینی به مادر پیمان داده اند و وکیل ایشان نیز موفق یه ملاقات نشده است. برای پیمان قرار وثیقه صد میلیون تومانی صادر شده اما با وجود تودیع وثیقه از سوی خانواده اش، او را آزاد نکرده اند. گفته اند که پیمان را برای محکومیت یک سال و نیم مربوط به پرونده قبلی اش به بند 8 زندان اوین منتقل کرده اند. پیمان در حالی به اتهام دفاع از آقای آقاجری باید یک سال و نیم حبس بکشد که خود آقای آقاجری تبرئه و آزاد شده است!

۱۷- فعالان دانشجویی که روز جمعه بازداشت شده بودند طی 24 ساعت ، ده ساعت تحت بازجویی قرار گرفته اند! بیشتر بخوانید.

۱۸- آیت الله دستغیب: نظامیان باعث فساد شده اند!

۱۹- وبلاگی برای آزادی علی پیر حسینلو (الپر) وبلاگ نویس قدیمی و باسابقه ایرانی: http://www.freepirhoseinloo.blogfa.com

۲۰- دو نماینده و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، روز سه‌شنبه از خالد مشعل به خاطر به کار بردن عبارت «خلیج عربی» به جای خلیج فارس شدیدا انتقاد کردند.

۲۱- علی لاريجانی بار دیگر رييس فراکسيون اصولگرايان مجلس شد.

۲۲- مدیر موسسه تنظیم و نشر آثار  خمینی روز دوشنبه در واکنش به گفته‌های محمدجواد لاریجانی در نامه‌ای به او در مورد «شکل‌گیری کودتای اخلاقی و شایعه‌پراکنی و فرهنگی» هشدار داد.

۲۳- علی مطهری:برخی از اعضای مجلس خبرگان رهبری فکر می کنند هر چه از مقام معظم رهبری تعریف و تمجید کنند ایشان خوشحال‌ترمی‌شوند!

۲۴- پروين فهيمی، مادر سهراب اعرابی: آقای عادل، نمک بر زخم ما نپاشيد!

۲۵- پس از پناهندگی یکی از اعضای کاروان کشتی این بار یکی از خبرگاران ورزشی درخواست پناهندگی کرده و به کشور بازنگشته است. این خبرنگار که در مسابقات اخیر والیبال همراه تیم کشورمان اعزام شده بود از کشور ایتالیا درخواست پناهندگی کرده است. اقوام و نزدیکان این خبرنگار در سوئد زندگی می کنند که وی تا مشخص شدن وضعیت پناهندگی خود به سوئد رفته است.

۲۶- بنا بر خبر دريافتي روز دوشنبه ساعت 13 , حدود 50 نفر ازدانشجويان دانشگاه تهران – شمال واقع در ميدان تجريش ,در مقابل درب اين دانشگاه فرياد مرگ بر ديكتاتور سر دادند, اين اعتراض نشان داد كه شعار اعتراضي و گسترش يابنده مرگ بر ديكتاتور به فريادي خاموشي ناپذير در سراسر دانشگاه هاي تهران بدل گرديده است.

۲۷- بنا بر خبر دريافتي دانشجويان دانشگاه آزاد پونك در اعتراض به افزايش شهريه در داخل دانشگاه روزدوشنبه 13مهر تحصن اعتراضي برپاكردند,به گفته دانشجويان حراست دانشگاه دانشجويان را تحت كنترل داشته و موبايل هاي دوربين دار را از دانشجويان مي گرفتند, همين امر موجب درگيري دانشجويان با نيروهاي حراست دانشگاه گرديد.

۲۸- در ادامه اعتراضات دانشجوئی در دانشگاه های مختلف به سرکوب گسترده دانشگاهیان، دانشجویان دانشگاه آزاد شیراز واحد صدرا نیز دست به یک تجمع اعتراضی زدند.

۲۹- زهرا حسيني كاراته كاي مدال سبك شيتوريو شيتوكاي، چند روز پس ازكسب مدال برنز مسابقات شيتوكاي چين، بدلیل تشنج و طولاني شدن زمان انتقال وي به بيمارستان و عدم سرویس دهی به موقع در بیمارستان درگذشت.

۳۰- مسکو: گزارشی از کمک پنهانی روس‌ها به برنامه اتمی ایران نداریم!

بازجویی فعالان دانشجویی

مهدی عربشاهی:در رابطه با جلسه جمعه و کلیت فعالیت تحکیم و تجمع دانشجویان در دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف، بیش از ده ساعت بازجویی کردنددر حالیکه 15 فعال دانشجویی بازداشت شده در روز جمعه با تعهد آزاد شده اند احمد احمدیان و تربتی به بند 209 اوین منتقل شده اند. برادر احمد احمدیان:احمد تاکنون هیچ تماسی با خانواده نگرفته و پی گیری های ما نیز هیچ نتیجه ای تاکنون نداشته است. متاسفانه در دادگاه انقلاب هیچ پاسخی ندادند و هنوز هم مشخص نیست که پرونده برادرم به کدام شعبه این دادگاه ارجاع شده است سه شنبه هفته پیش برادرم را که ساکن خوابگاه کوی دانشگاه بود، از خوابگاه محروم و کارت خوابگاه و کارت تغذیه او را باطل کرده و و گفته بودند که اگر باز به خوابگاه مراجعه کند او را به کلانتری تحویل خواهند داد!

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

خلاصه گفتار روزانه یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۸

سلام یکشنبه 12 مهر 1388،4اکتبر 2009
درباره 5 موضوع صحبت خواهیم کرد:
اول در جواب سوال یکی از دوستان : مسیری که در حال طی کردن آن هستیم آیا امکان فروپاشی حکومت و
پیروزی جنبش وجود دارد به دلیل مشکلات اقتصادی مثل حکومت سوسیالستی شوروی؟
در پاسخ به این دوست اشاره میکنیم به سوالات قبلی ،راهی که در حال طی کردن آن هستیم در حال پیشروی در 3 محور است:
1.آن کارهایی که از حکومت مشروعیت زدایی می کند که جنبش در این راه 90% موفق بوده است.

2.در حکوت اختلاف ایجاد می کند ،هر چقدر این اختلاف به هسته حکومت نزدیکتر باشد فروپاشی حکومت شدیدتر است.
3.کارهایی که حکومت را فلج می کند کارهایی مثل نافرمانی مدنی مثل رعایت نکردن دستورالعمل ها حکومتی،دستورالعمل های مالیاتی ،اعتصاب سفید ،..)در اندازه ای که حکومت توان اداره جامعه را از دست می دهد.
این مسیری که درآن در حال حرکت هستیم که مجموع این 3 هدف با هم یک هدف واحد را شکل می دهد و آن هم سرنگونی دولت کودتا و هدایت حکومت به سمت دموکراسی است.
یکی از نکات مثبت که دا ریم در این مسیر وجود و دخالت سازمانی است به نام سپاه پاسداران در تمامی شئون اقتصادی،اجتماعی ،سیاسی ،فرهنگی کشور است .این به این معنی است که که ملت در مقابل سازمانی به اسم سپاه ایستاده که چند مسئله راجع به سپاه وجود دارد : اول اینکه در درون خود این سازمان اختلاف هست،دوم اینکه این سپاه برای تسهیل سیتره اش احتیاج به سیاسی هایی در داخل حکومت دارد که آنها با سپاه مخالفند.سوم اینکه این سپاه خیلی زود و سریع دست و پایش را در تمام شئون بازکرده و دنبال گرفتن کمپانی های مختلف است به این ترتیب مقاومت مدنی که مقاومت منفی از اشکال خوب آن است .جهت گیری اگر در جهت سپاه باشد آن زمان است که که فروپاشی این نظام تسهیل می شود.
موضوع دوم : این روزها سپاه به دلیل اینکه وزارت اطلاعات جلوی آن مقاوت کرده روی وزارت اطلاعات دست گذاشته و بیش از 6000 پرسنل وزارت اطلاعات مجبور به بازخرید شدند.این سیستم در نیروی انتظامی هم در حال اجرا است و همینطور در سازمان ها و کارخانجات دیگر.
بنابراین مسیری که در انتها ما به آنجا خواهیم رسید زمانی است که سپاه از هم پاشیده شود خبر بر کناری آقای حسین طائب و اینکه چگونه در برابر فشارهای سیاسی قصد دارند عده ای را کنار بگذارند ، مثل آقای مرتضوی .امروز خبر برکناری آقای فیروزآبادی هم بود.
نکته چهارم اینکه 15 نفر از بچه های تحکیم که دستگیر شدند آزاد شدند و ترس حکومت در برابر جنبش دانشجویی بسیار زیاد است و حکومت از واکنش دانشگاه می ترسد.
اما نکته آخر در ارتباط با همین مجموعه ،حکومت فکر می کند در یک زمان در جبهه مقابل مردم جبهه داخل و خارج نمی توانند بجنگند بنابراین تصمیم گرفتند جبهه داخل را آرام کنند و سعی میکنند با آمریکا کنار بیایند به هوای اینکه حرکت مردم را آرام کنند.
تا فردا شاد و موفق و پیروز و سرافراز باشید.
به امید پیروزی ایران و ایرانی.

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

خبر مستند صبح ۸۸/۷/۱۲

جمهوری اسلامی با بازگشایی دانشگاه‌ها زایش دوباره تراژدی خود را نظاره‌گر ست. «فرزند ایران»

۱- روزنامه‌ی ديلى تلگراف در مقاله‌ی امروز خود به افشای ریشه‌ی یهودی محمود احمدى نژاد پرداخت. این روزنامه با بیان اینکه مردی که صحبت از محو کردن اسراییل از روی کره‌ی زمین میکند تا چهار سالگی یهودی بوده با چاپ عکسی از صفحه‌ی توضیحات شناسنامه‌ی احمدى نژاد به تغییر نام خانوادگی رییس جمهور دولت کودتا اشاره میکند.

۲- یک روز پس از دستگیری ۱۷ فعال دانشجویی عضو تحکیم وحدت ، گزارش‌ها حاکی از آن است که ۱۵ نفر از بازداشت شدگان آزاد شده‌اند اما دو فعال دانشجویی همچنان در بازداشت هستند.

۳- محمد البرادعی، مديرکل آژانس بين المللی انرژی اتمی، روز شنبه برای مذاکره با مقامات سازمان انرژی اتمی ایران وارد تهران شد.

۴-  احمدى‌نژاد: ايران در مورد تأسيسات قم مخفى كارى نكرده است!!!

۵- مهدی میردامادی فرزند محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی از زندان آزاد شد.

۶- متن پیاده شده روز شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۸ دکتر سازگارا را اینجا بخوانید.

۷- خبر اول نيويورک تايمز، يکشنبه ـ ايران اطلاعاتى مبنى ساخت بمب اتمى در اختيار دارد! رویترز : چند ساعت پس از سفر البردعی به ایران ،گزارشی محرمانه نشان میدهد ایران در آستانه تولید بمب هسته ای است!

۸- انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر: استبداد ادامه یابد، این بار قصه یکسره خواهد شد!

۹- محسن سازگارا شنبه 11 مهر:"حکومت با پذيرش غنی سازی در روسيه،6 سال به عقب برگشته تا خارج را آرام و با مردم داخل مقابله کند!

۱۰- افشاگری تکان دهنده از شادى صدر: در 30 سال گذشته تجاوز جنسى شكنجه سيستماتيك بوده است!

۱۱- دیروز در سلف دانشگاه شریف صدای شعار «یا حسین میرحسین» و «الله اکبر» شنیده شده است.

۱۲- بهزاد نبوی، که دیروز به دلیل وضعیت اورژانسی به بیمارستان منتقل شده بود، دیشب به دلیل وخیم بودن حالش، توسط دکتر ظفرقندی تحت عمل جراحی قرار گرفت. بهزاد نبوی که از بیماری فتخ رنج می‌برد روز گذشته به دلیل عود کردن بیماری‌اش، به بیمارستان منتقل گردید و دیشب به دلیل وضعیت اورژانسی مورد عمل جراحی قرار گرفت. وی هم‌اکنون در اتاق آی.سی.یو بستری است. اخبار تکمیلی در مورد حال فیزیکی وی متعاقبا اعلام خواهد شد.

۱۳- پسر جوانی به نام "امیرمهدی حمزه لوئی" بر اثر ضرب و شتم نیروهای لباس شخصی کشته شد. نیروهای مزبور که دارای یک اتومبیل ون و یک پژو 206 بودند، این پسر جوان را به همراه دو نفر دیگر از دوستانش در کنار پارک قیطریه بازداشت کرده و به داخل ون هدایت می کنند. در این فاصله یکی از این جوانها اجازه می یابد تا با تلفن همراه، پدرش را از موضوع بازداشت مطلع کند. این سه جوان خواستار ارائه کارت شناسایی از بازداشت کنندگان که خود را پلیس معرفی کرده بودند می شوند، اما این درخواست آنها واکنش شدید بازداشت کنندگان را درپی داشت. بازداشت کنندگان با بیان اینکه "این بچه ها چقدر پررو شده اند که از ما کارت شناسایی می خواهند" آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده تا جایی که ناگهان امیرمهدی بر اثر ضربات آنها که مجهز به بیسیم و تجهیزات پلیس بودند، بیهوش می شود. ماموران با دست پاچگی این 3 نفر را از اتومبیل بیرون انداخته و صحنه را ترک می کنند. دستپاچگی آنها به حدی بود که در هنگام ترک محل، با ماشین از روی پای امیرمهدی که بیهوش بر زمین افتاده بود، عبور می کنند. امیرمهدی حمزه لوئی در راه انتقال به بیمارستان شهدا از دنیا می رود. از علت بازداشت اولیه این سه جوان اطلاع دقیقی در دست نیست، اما عدم انتشار خبر این حادثه در رسانه ها، تخلف پلیس در این ماجرا را محرز می کند.

۱۴- حجاریان: بازجو ها به من می‌گفتند كه بیرون از زندان مردم به جان هم افتاده‌اند و تعداد زیادی كشته شده‌اند!

۱۵- محسن سازگارا يکشنبه 12 مهر:"سپاه قصد دارد 6000 پرسنل و 180 مدير وزارت اطلاعات را بخاطر اختلافات داخلی بازخريد کند!"

۱۶- از خروج فرزانه روستایی، یکی از 5 روزنامه‌نگار برگزیده سال 87 ، بدرالسادات مفیدی دبیر انجمن صنفی رونامه نگاران ایران وزهرا ابراهیمی خبرنگار ارشد روزنامه همشهری ممانعت بعمل آمد و پاسپورت‌های آنان توقیف شد.

۱۷- پس از مخابرات، سپاه پاسداران "تراکتور سازی کردستان" را نیز تصاحب کرد!

۱۸- خبرهایی از اوین:  بازجوی ابطحی به سراغ رمضان‏زاده رفت!

۱۹- شنيده مي‌شود به دنبال پرداخت نشدن 4 ماه مطالبات كارگران پارچه بافي كرپ‌ناز، 250 کارگر شاغل در کارخانه پارچه بافی کرپ ناز به نشانه اعتراض دست از كار كشيدند.

 

متن پیاده شده روز شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۸

سلام، شنبه 11 مهر 1388 ،سوم اکتبر 2009 میلادی
امروز، راجع به چهار موضوع صحبت می کنیم.
موضوع اول بحثی است که دیروز راجع به آن صحبتی کردیم و قول دادم که امروز آن را ادامه بدهم که همان شبکه سازی ارتباطی است. قبلا یک بار گفته بودیم که یکی از کارهایی که هرکسی به راحتی می تواند انجام دهد این است که 10، 15 یا 20 نفر را در نظر بگیرد. این تعداد هر چه از لحاظ سنی، حتی جغرافیایی و طبقاتی (از شخص انتخاب کننده) دورتر باشند بهتر است. این شخص می تواند اخبار جنبش را به آنها رسانده و از آنها نیز بخواهد که آنها نیز اخبار را به چند نفر بازگو کنند و به این روش در واقع یکی از ضعف های ما یا یکی از توطئه های حکومت را خنثی کند که سعی می کند (با کارهایی نظیر) پارازیت انداختن روی کانال های ماهواره ایی، پایین آوردن سرعت اینترنت، کنترل تلفن و قطع موبایل در محل های تظاهرات دائما ارتباطات جنبش را ضعیف کند.

این بحثی است که قبلا هم به آن اشاره کرده ایم و یکی از وظایفی است که هر کسی می تواند آن را انجام دهد. اما یک روش دیگر نیز وجود دارد. روش سریع بین کسانی که فعال و دست اندرکار هستند و آن هم درست کردن یک درخت تلفنی است. هرکسی که فعال است تلفن یک فعال دیگر را در خاطر بسپارد--فقط هم یک نفر دیگر را-- که تلفن آن شخص را به راحتی در خاطر داشته باشد و به راحتی باهم قول و قرار بگذارند و اگر کلماتی را در مکالمه ی تلفنی عنوان می کند طرف مقابل منظور وی را متوجه شود. به طور مثال وقتی که زنان آلمانی در مقابل حکومت نازی، حکومت هیتلر، که شوهران یهودی آنها را دستگیر می کرد، شروع به تشکیل یک شبکه ی تلفنی کردند. این کار زمانی صورت گرفت که نازی ها تازه شروع به دستگیری و سوزاندن زندانیان کرده بودند و چون زنان می دانستند که نازیها به سراغ شوهرانشان خواهند آمد همیشه آماده بودند و به محض اینکه این اتفاق افتاد زنان توانستند با استفاده از همین شبکه ی تلفنی یک به یک به هم اطلاع رسانی کنند و این اطلاع رسانی باعث تجمع چند هزار نفری زنان در خیابان روزن اشتراسه شد و نازی ها را مجبور به عقب نشینی کرد. اطلاع رسانی در درخت تلفنی می تواند به صورت یک به یک، یک به دو یا یک به سه باشد و حتی می توان برای مقابله با موضوع قطع موبایل در این ارتباطات از تلفن های ثابت استفاده کرد. مراد من این است که پیرو صحبت های دیروز که مربوط بود به کارهایی که در مدارس و دانشگاه ها می توانیم انجام دهیم استفاده از این مکان ها برای دیدار با هم استفاده کرده و به طور حضوری اخبار، ارتباطات، آموزش ها و سایر موارد را رد و بدل کرده و باهم شبکه ی ارتباطی بسازیم. شبکه ی درخت تلفنی، به ویژه در میان فعالان، در مواقع حساس بسیار سودمند است. به طور مثال در مواقعی که نیاز داریم به سرعت 200 یا 300 نفر در محلی حضور بهم رسانده و اقدام به کاری بکنیم این شبکه مفید واقع می شود. وقتی شما در مدرسه و یا دانشگاه این شبکه را تشکیل داده باشید در مواقع حساس می توان از آن بهره جست و همه را به میدان آورد. این به غیر از آن شبکه ی اخبار و اطلاع رسانی است که به اشخاص غیر فعال و دورتر از خودمان به صورت حضوری یا روش ها دیگر خبررسانی می کنیم.
در همین رابطه این را هم بگویم که حکومت دیروز جمعه فعالان دفتر تحکیم وحدت دانشجویی، شورای تهران و سه نفر از اعضای شورای مرکزی را دستگیر کرده است. حکومت سعی دارد که فعالان جنبش دانشجویی اعم از فعلی و قبلی را بازداشت کرده و به خیال خود با این کار جنبش دانشجویی را از نفس بیاندازد. این همان اشتباهی است که در سطح کلان جنبش هم کودتاچیان آن را مرتکب شدند. آنها فکر می کردند با دستگیری فعالان سیاسی اعم از پیر و جوان می تواند جنبش را از کار بیاندازد اما غافل از اینکه کارخانه ی کادرسازی جنبش در حال کار است و در ازای هر یک نفری که دستگیر می شود چندین نفر کادر تازه نفس به میدان می آید. در دانشگاه هم کودتاچیان همین اشتباه را کرده و فکر می کنند که همین تعداد فعالان فعلی و سابق دانشجویی در حال فعالیت هستند، غافل از اینکه هزاران فعال جدید شکل گرفته و در دانشگاه ها حضور دارند.
نکته ی دومی که می خواستم به آن اشاره کنم این است که مسابقه ی استقلال و پرسپولیس که در استادیوم آزادی برگزار شد به ما نشان داد که زمانی که اتحاد وجود دارد می توان شعار داد و با همه ی تلاشی که حکومت کرده بود مردم کار خود را انجام دادند. حکومت چندین هزار را نفر از جانب خود به استادیوم فرستاده بود که من اسم این افراد را گذاشته ام "آدم های چند کاره"، چون در عین حال که ممکن است که دانشجوی دانشگاه امام حسین سپاه یا دانشگاه امام صادق باشند، حکومت شب آنها را به زندان می برد تا از زندانیان بازجویی کند و روز آنها را به خیابانها می فرستد تا شعارها را از روی دیوارها پاک کنند و بعد آنها را به استادیوم می برد تا برای حکومت فریاد بزنند و یا اینکه به آنها اسلحه می دهد برای کشتن مردم و خلاصه این که چندین کار را این تعداد اندک انجام می دهند. زمانی هم همچون روز قدس که انبوه مردم به خیابان ها می آیند مشخص می شود که تعداد آن عده ی اندک حکومتی واقعا چقدر است. به هر حال همین عده از سوی حکومت به استادیوم رفته و سعی کردند با سر دادن شعارهایی با شعارهای اکثریت مردم مقابله کنند. ولی همانگونه که پیش بینی می شد مردم هم در طول زمان بازی شعار "یاحسین، میرحسین" را سر دادند و هم موقع خروج. در واقع همه ی تدابیر امنیتی نتوانست از کاری که بچه ها کردند، که شبیه به کار فعالان مکزیکی بود، جلوگیری کند. حکومت هم باید بداند که هر هفته در بازی های لیگ همین گرفتاری را خواهد داشت.
مطلب سوم امروز این است که آقای طائب را از فرماندهی بسیج عزل کردند-- البته سعی می کنند سمتی برای او خلق کنند که آبرویش هم خیلی از دست نرود--در واقع فکر می کنند که این گونه هم داخل حکومت را کمی آرام کنند. یعنی این پراکندگی و اختلافی که هست را کم کنند. آقای خامنه ای که ضعف در جمع و جور کردن جبهه ی پشت سر خود دارد می خواهد با این کارها سر و سامان دهد. مراد دیگر حکومت از این کارها این است که بلکه مردم را کمی تسکین بدهد، غافل از این که مهم نیست که امثال آقای طائب یا آقای (سعید) مرتضوی بعد از یک عمر خیانت و جنایت تنها از جلوی چشم مردم کنار گذاشته شوند، اینها باید در دادگاه مردم محاکمه شده و جواب کارهایی که کرده اند را پس بدهند. بنابراین با این کارها خواست مردم کاهش پیدا نمی کند. اما اتفاقی که برای حکومت می افتد همانی است که اکنون رخ داده یعنی آقای عزیز جعفری، فرمانده ی سپاه، روز گذشته صحبت کرده و در واقع خط و نشان کشیده است برای اشخاصی همچون آقای رفسنجانی یا افرادی در داخل بیت رهبری که برای نوعی آشتی سیاسی یا وحدت در حال تلاش هستند. آقای جعفری با خط و نشان هایی که می کشد سعی می کند حوادث اخیر را با جنگ مقایسه کرده و بگوید که ما در حال جنگ هستیم و ایستاده ایم و در واقع با این کار به دهان اشخاص سیاسی از جمله خود آقای خامنه ای بکوبد. ولی ورای اینها نکته ی جالب این است که اختلافات و مشکلاتی که در میان این آقایان هست هیچ تاثیری در عزم مردم ندارد. خبرهایی داریم که حکومت در داخل وزارت اطلاعات در حال دست زدن به تصفیه های گسترده است واین ها به دلیلی نارضایتی و اختلافاتی است که بروز کرده، که اگر اطلاعات بیشتر در این زمینه به دست بیاورم خدمتان خواهم گفت. بسیاری از اشخاص حکومتی هم باید بدانند که سرنوشتی همچون آقای طائب و در نهایت سعید امامی خواهند داشت که مزدوری و آدمکشی کردند. آقای خامنه ای کسی است که وقتی پای حفظ خودش پیش بیاید نزدیک ترین کسان مانند سعید امامی را زیر پای خود خواهد گذاشت و آنها را قربانی خواهد کرد. منتها این بار آقای خامنه ای گرفتار نظامی هایی شده است که با وی کشمکش دارند و در نهایت مبارزات مردم است که همه ی این حرف ها را جارو می کند.
و اما نکته ی آخر که در برنامه ی فردا به طور مفصل راجع به آن بحث خواهیم کرد، کوتاه آمدن جمهوری اسلامی (در مسئله ی هسته ای است) که پذیرفته است که مرحله ی انتهایی غنی سازی اورانیوم را در روسیه انجام دهد. این یعنی عقب نشینی جمهوری اسلامی از موضعی که شش سال قبل داشت. این کار از روی ترس صورت گرفته است تا بلکه از این طریق جبهه ی خارجی را آرام کند و بتواند در داخل با مردم به مقابله بپردازد. فردا بیشتر در این زمینه و خیال باطلی که حکومت در اینباره کرده است صحبت خواهم کرد.
تا فردا شاد، پیروز و موفق و سرافراز باشید.
به امید پیروزی ایران و ایرانی.

۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

متن پیاده شده روز جمعه ۱۰ مهر ۱۳۸۸

سلام، جمعه 10 مهر88 و2 اکتبر2009 میلادی
5 تا موضوع را صحبت میکنیم:
موضوع اول: که شایدم مهمترین خبر روز گذشته بود برداشتن آقای طائب فرمانده خونریز و فاسد بسیج بود که شاید بشه گفت اصلیترین مهره کودتا بود کسی که چهره اصلی کودتا وآدمکشی امثال اون آقای محقق که قبلا راجع بهش صحبت کردیم وفرمانده لباس شخصی ها بودن یا اون شکنجه ها مسئله آقای رادان، نقدی کسانی که در کهریزک در جاهای دیگه اون جور جنایت ها رو کردن همه زیر نظر این آقای طائب بودن و برداشتن طائب پیروزی است از برای جنبش که مبارزات مردم وادار به عقب نشینی کرده و وادار شدن که چهره کثیفی مثل آقای طائب رو بردارن اما چرا این کار رو کردن در واقع دو دلیل اصلی داره برداشتن آقای طائب

دلیل اول این است که اقای طائب و باند جنایتکاری که این کودتا رو کردن به آقای خامنه ای اطمینان داده بودن که جنبش رو سرکوب کردن مردم سر جاشون نشستن و روز قدس اتفاقی نخواهد افتاد وبه آقای خامنه ای بعد از این که این اطمینان را داده بودند خط دادند که بیاد و در نماز جمعه هم اون طور ایشون بیاد بگه که روز قدس حق نداره کسی نمیدونم شعار تفرقه انگیز بده از اون حرفهایی که ایشون زد به هوای اینکه مردم نمیان وقتی شکست خوردن طبیعتا امثال آقای طائب ناچارن که کنار گذاشته بشن برای اینکه با همه بد نامیها و جنایتهایی که کردند اون چیزی که آقای خامنه ای فکر میکرد که مردم را سرکوب میکنند اتفاق نیفتاده.
اما دلیل دوم این است که همون جوری که قبلا هم صحبت کردیم این کودتا و کودتا چی ها یک شرکت سهامی هستند بین یک بخشی از سپاه و چهره هایی مثل این آقای طائب ویک بخشی از سیاسی ها که به هم محتاج هستند .
مشکلی که دارند این هست که در سه جبهه باید بجنگن یکی در خارج از ایران با کشورهای خارجی و قدرتهایی که به هر حال سر داستان اتمی باها شون کلنجار دارن و ایرانیهای مقیم خارج و اپوزیسیون در خارج.
یکی با اختلافات داخل خود حکومتشون که در این مدت تشدید شده و گروههای مختلف که ابراز ناراحتی و نا رضایتی وکشمکش توشون شده و مهمتر از هردو اینها با مردم که نا راضی هستند واین طور سر جاشون نمیشینن وموج سبزی که سر باز ایستادن ندارد. تحلیلی که کردند این است که دو تا از این جبهه ها راآرام بکنند در جبهه سیاسیون داخل وجبهه پشت سر آقای خامنه ای در واقع چون طائب واین باند نارضایتی های زیادی هست در واقع برداشتن ایشون یک قدم از طرف آقای خامنه ای که بلکه بتواند نیروهای پشت سرش را آرام کنه ونا رضایتیشون را کم کنند و بتونه اونها را پشت سرخودش متحد کنه ودر جبهه خارجی هم ساخت و سازی که بکنن بلکه بتونن که آرومش کنند تا بتوانند با مردم مقابله بکنند و بلکه بتوانند که به اصطلاح سرکوب بکنند جنبش را و جنبش را آرام بکنند. به این دلیل هم دلیل دومی هست که آقای طائب را برداشتن بلکه قدمی باشد برای آقای خامنه ای که جبهه پشت سرش را بتونه متحد بکنه و آروم بکنه و اختلافات درون حکومتشو رفع بکنه. اما همین جا هم عرض بکنم که همه این محاسبات از بیخ غلط برای اینکه عنصر اصلی مردم هستند بازیگر اصلی قدرت اصلی مردم هستند و اونچه که در این سه ماه کردندو آنچه که از این به بعد میکنندهریک حرکتی که میکنند مثل کشیده محکمی در گوش آقای خامنه ای و کودتاچیان میخورد و همه محاسبات را می ریزه به همدیگه. از همین جا برم سراغ موضوع دوم که به نوعی به این ربط داره
روی همین خط تحلیلی در ژنو مذاکرات 1+5 که روز گذشته انجام شده ایران در واقع دو هفته مهلت خواسته حالا خیلی خبرگزاریها گفتن که حادثه ای بود تاریخی بود آقای ویلیام برنزاز آمریکا با آقای سعید جلیلی حتی جداگانه هم حرف زدندو ایرانیها قول مساعد دادند به هوای اینکه ایران در واقع می خواد دست دریوزگی و گدایی جلوی آمریکایی ها دراز کنه به هوای اینکه در خارج آروم کنه و تصورش هم این هست که این مردم ما را نا امید میکند لذا می تواند بهتر جنبش را در داخل آ رام کند ویا سرکوب کند.
تصور اشتباهی که روی اون تئوری توطئه ای که تو ذهنشون هست فکر می کنن و باور دیکتاتورها نمیخوان بکنن که مردم قدرت دارند و این مردم هستند مستقل به هیچ خارجی هم ربط ندارند و توی گوش او میزنند.
به هر حال آمریکایی ها هم سه تا شرط گذاشتن امروز آقای اوباما رئیس جمهور آمریکا در واقع اعلام کرده سه تا شرطی که اگر ایران در این دو هفته بپذیرد در واقع میرود به عقبتر از شش سال پیش و در نها یت خفت وذلت قرارخواهد گرفت پیشنهاداتی بسیاربهتر از این را از دست داده این سه شرط هم این هست که بی قید و شرط بازرسی را اجازه بده یعنی در واقع امضای اون به اصطلاح الحاقیه قرارداد NPTرا به نوعی بپذیرد.
نکته دوم اینکه اثبات بتواند بکند که کارهاش صلح طلبانه هست بنا بر این باید بتواند همه به اصطلاح شرطهای دیگر را انجام بدهد.
نکته سوم که از همه اینها مهمتر هست آمریکاییها تحمیل کردند که برای غنی سازی باید اصلا بیاد مرحله آخر غنی سازی اورانیوم سانتریفیوژها باید بیاد خارج از ایران.شرطی که خیلی جلوتر اگر می پذیرفتند خیلی بهتر از این می تونستند پوئن بگیرند ایران هم قول داده ظرف دو هفته این را انجام بده که اگر تن بده به این باید بگیم که یک پیروزی برای دنیا میشه برای اینکه در اوج ذلت و ضعف و زبونی این حکومت ازش پوئن گرفته و یک شکست بزرگ برای اونها برای اینکه از ترس جنبش مردم دارن جاهای دیگه کوتاه میان غافل از اینکه جنبش مردم قدرتمندترداره به راهش ادامه میده راجع به این موضوع میتونیم بعدا هم صحبت کنیم به هر حال دو هفته آینده نشان خواهد داد.
اما موضوع سومی که میخواستم بگم از من خیلی سوالات شده راجع به بازی امروزاستقلال و پرسپولیس پیشنهادات مختلف که من دیگه فرصت بیشتری نداریم بگیم و حرفهایی که قبلازدیم همونهاست فقط نکته ام این هست که مواظب خودتون باشید و فرصت مناسبی هم هست که درتمام شهرهای ایران ونقاط مختلفی از شهر تهران میشه تظاهرات پراکنده داشت.
اما نکته چهارم سوالی بود که از دیروز مونده بود که یکی از دوستان ما دختر دانش آموزدبیرستانی از یکی از شهرها پرسیده بود که جو مدرسه ما خیلی پلیسی هست رؤسایش و بعضی معلمین، ولی ما یک عده ای هستیم متحدیم اگر بتونیم مثلا عکس آقای خامنه ای را میتونیم بکشیم پایین .یک کارهای این جوری بکنیم.چی کار بکنیم تو اون مدرسه؟
البته پایین کشیدن عکس آقای خامنه ای اینها کار پر هزینه ای هست شاید این قدر هم فایده نداشته باشه اگر امکانش باشه خطری نداشته باشه کار بدی نیست یا یک رنگی بهش پاشیدن یک رنگ سبزی بهش بپاشی یا عرض شود یک شعاری روش بنویسی یا بکشیش پایین. بهتر این هست که یک شعاری روش بنویسی اگرمیشه یا یک رنگی بهش بپاشی تا همه یک V ساده روش بکشی بهتر هست ولی این کا شاید پر هزینه باشه.از اولین و واجبترین کارها این هست که شما شبکه ارتباطی را در مدرسه درست بکنید من راجع به شبکه تلفنی ساده ای که میتونید یک به یک درست کنید و ضعف جنبش کلا فشار حکومت هم روش ارتباط گیری هستش شبهای بعد و روزهای بعد باز صحبت میکنم ولی ارتباطتون را اولین کاری است که بکنید و بهترین کار در مدرسه شعار نویسی هست دیوارهای مدرسه بیرون مدرسه دیوارهای بیرونش وموقع تعطیل شدن که همه با هم هستن تظاهرات وبه اصطلاح شعار دادنهایی که خودش به شکل یک تظاهرات پراکنده در هر کجای شهر که باشین عمل خواهد کرد در مقطعی که میاین توی خیابون. این دو تا کار شاید بهترین کارهایی است که بشه انجام داد راجع به اون شبکه سازی روزهای بعد صحبت میکنم اما،
مطلب آخری این هست که یکی از دوستان نوشته بود که تلفنهایی مثل شماره های 113 و 116 و این اطلاعات گیریها را ما می توانیم به جای اینکه یک شعاری بدیم اطلاعات غلط بهشون بدیم فلان جای شهر شلوغ فلان جا این اتفاق افتاده واین باعث میشود که دائما سر در گم باشن بسیار پیشنهاد خوبی هست این کار را میشود کرد شاید بهتر از اون شعار دادن پشت تلفن باشه که یک نفر متاثر میشه و سیستم اطلاعات گیریشون میریزه به هم و یکی از بچه های خارج کشور گفته بود ما هم از خارج میتونیم بکنیم که به نظر من بسیار کار خوبی است از این کارتهای کامپیوتری شما ازخارج امنتر هم هست میتونید به همه این شماره ها تلفن بزنید مشغول نگرشون دارید اطلاعات غلط هم بدید ودر ایرانم باز یکی دیگه نوشته بود ما کارتهای تلفن داریم میتونیم چون تلفن سکه ای کم گیر میاد وته کارتو استفاده کنیم این هم حرف درستی است
تا فردا شاد و پیروز و موفق وسرافراز باشید
به امید پیروزی ایران و ایرانی

خلاصه گفتار روزانه پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۸۸

سلام، پنج شنبه 9 مهرماه 88 ، اول اکتبر 2009 میلادی
پنج موضوع:
یک- اجلاس 1+5 با ایران امروز در شهر ژنو منعقد شده است. ایران به احتمال زیاد عقب نشینی می کند. چون از یک طرف زیر فشار مردم در ایران است و تحریم های مختلف مردم به خصوص علیه سپاه در کشورهاجاری است و در سطح بین المللی هم از طرف دیگر خطر تحریم ایران هست و اگر در سطح بین المللی هم تحریم ها علیه سپاه باشد. این سازمان که مقابل مردم ایستاده از دو سو زیر فشار قرار می گیرد. لذا بسیار محتمل است که ایران عقب نشینی کند و حرف های شش سال گذشته اش را در داستان اتمی پس بگیرد.

دو- سوال های زیادی در خصوص رفتن به استادیوم برای بازی فردا، پرسیده شده است. هر نوع حرکتی بستگی به شرایط امنیتی دارد و اصل کلی حداقل خسارت برای ما و حداکثر خسارت برای کودتاچی ها است. به هر حال شعاردادن چند ده هزار نفر را کسی نمی تواند جلوگیری کند. کارهای زیادی عملی است ولی هر حرکتی بستگی به شرایط امنیتی استادیوم دارد. اما به هر صورت چه در راه رفتن به استادیوم، چه در راه خروج و زمان برگشتن فرصت مناسبی است برای تظاهرات پراکنده و شعار دادن و هم چنین در نقاط دیگر شهر و یا شهرهای دیگر.
سه- کسی نوشته بود که من از چندین تلفن عمومی تلفن می زنم به این شماره های جاسوسی رژیم مثل 113 و 116 و دیگر شماره ها و شعارهای جنبش را می دهم و قطع می کنم. البته اگر برای کارت شما اشکالی نداشته باشد و یا تلفن سکه ای پیدا کنید می توانید پس از صحبت هم قطع نکنید و خط را اشغال نگه دارید. ضمنا این کار را می توان با دفتر رئیس جمهوری و تمام ادارات دولتی هم کرد.
چهار- دسته بندی خوبی کسی کرده بود که شعارهای روی دیوار بر سه گروه است.
وی جنبش
رنگ سبز
شعارهایی که حاوی یک جمله است.
این دوست ما می گوید دیده ام که وی را پاک نمی کنند. رنگ سبز را روش رنگ می زنند. اما اخیرا شعارهای ما را دستکاری می کنند و یک کلمه آن را عوض می کنند. چه کنیم؟ یادتان باشد که تعداد آن ها خیلی کمتر از ما است و بسیاری از این شعارها را هم از مرکز باید به آنها بگویند ولی ما به عدد بچه ها ابتکارداریم. بنابراین بهتر است شما روی چیزی که آنها نوشته اند ضربدری بزنید و دوباره یا حرف خودتان را بنویسید یا متلکی برای آنها بنویسید. این طوری توجه مردم بیشتر هم جلب می شود و بعد از مدتی دیوارها جای تماشایی و خواندنی برای مردم می شود.
پنج- مطلب آخری ، سوال یکی از دختران دانش آموز از یکی از شهرها است که می گذارم برای فردا.
تا فردا شاد و پیروز و موفق و سرافراز باشید.

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

خطاب به میرحسین

«آقای میر حسین موسوی شما کجای این جنبش ایستاده اید؟» احیانا تصور نمی‌کنید که در طول این چند ماه شما رهبر جنبش آزادی خواهی بوده‌اید! چراکه تمام مبارزات ایرانیان داخل و خارج کشور ربطی به چهار چوب نظام و اصل زیر سوال ولایت دیکتاتوری فقیه نداشته و نخواهد داشت. همانطوری که شاید بدانید این خانه از پای بست ویران است. در چهارچوب ماندن یعنی زیر آوار مردن. آیا می‌دانید ما مردم ایران چه قدر شریف و چه قدر سازش گرایان برای نفی دروغ و فضاحت بیشتر بود که با صندوق‌های رای آشتی کردیم. و چه خوب و چه بد است که ما زود فراموش می‌کنیم! خوب که چه زود خفقان دهه نکبت بار شصت و دوره نخست وزیری و البته کمیته‌های معروف شما را وقتی دیدیم در کنارمان ایستادید فراموش کردیم و بد که نسیان باعث می‌شود کسانی مانند هاشمی را که تنها به فکر مصلحت نظام و نه مردم ست را فقط با یک خطبه محافظه کارانه در آغوش بگیریم! آقای موسوی اصلا شما از مطالبات مردم خبر دارید! از نماینده شما آقای بهشتی شنیده می‌شود به شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی واکنش منفی نشان داده‌اید! البته از کسی که تمام رفرنس‌هایش شیخ تحجر، خمینی ست توقع بیشتر هم نمی‌رود. شما بهترست اگر کاری هم نمی‌کنید حداقل از این «جنبش ایرانی» (نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر) عقب نمانید! «فرزند ایران»

متن پیاده شده روز چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۸۸

سلام، چهارشنبه هشت مهر 88، سی سپتامبر 2009 میلادی
شش موضوع را صحبت می کنیم.
یک، موضوع کلاس رفتن آقای حداد عادل است که بچه ها شعار دادن و هو کردن و ایشان ناچار شده به حراست دانشگاه متوسل بشود و این نکته ای است که کلاس به طورعادی نباید برگزار بشود. این کار بچه ها در مورد آقای حدادعادل باید ابتدا در سطح دانشگاه برای پشتیبانان کودتا و کودتاچی ها اتفاق بیافتد و بعد در کل سطح جامعه، باید مردم نشان دهند که هر آن که از دولت کودتا حمایت می کند در میان آنها جایی ندارد.

دوم، ماجرای صحبت آقای جواد لاریجانی است که بچه ها پیش از سخنرانی حضور داشتند و به محض این که خواسته صحبت اش رو شروع کند سالن را ترک کردند. او هم 5 -6 دقیقه حرف زنده و بعد هم با خجالت رفته. این روش منفی اعتراض کردن است به خصوص کارآمدی این روش جایی است که نیروی امنیتی زیاد است و از قبل تدارک کرده اند . بهترین کار همین است کع خیلی آرام و ساکت سالن را پر کرد و بعد از آن جلوی چشم سخنران سالن را ترک کرد و رفت. همان بلایی که سر آقای احمدی نژاد در سازمان ملل آمد این روش هم روحیه آن آدم را از بین می برد و هم کاملا اجرایی است. آقای لاریجانی هم باید بداند نمی شود از دولت کوتاچی اجنبی ساخته حمایت کند و بعد با خیال راحت بین مردم ظاهر شود. هیچ جایی برای عمال کودتاچی ها در میان مردم امن نیست.
سوم، روز گذشته، درمیدان هفت تیر و چند نقطه دیگر تهران تا اینجا که من خبر دارم، تظاهرات پراکنده ای بوده و وضع شهر را در آن نواحی فوق العاده کرده. نکته مهم این است که هیچ چیزی به اندازه تظاهرات پراکنده کودتاچی ها را فرسایش نمی دهد. به قول ضرب المثل انگلیسی کرگدن را باید در دشت شکار کرد. یعنی این تن بزرگ نیروهای امنیتی وقتی در شهر جابجا می شود به سرعت خسته می شود و شکار اش راحت تر می شود. بنابراین تظاهرات پراکنده بیست نفره یا پنجاه نفره علاوه بر این که مردم را دلگرم می کند ماموران امنیتی را هم مجبور می کند در شهر جابجا شوند و برخلاف خواست کودتا چی ها نشان می دهد اوضاع شهر عادی نیست. یادمان باشد این حکومت به لحاظ اقتصادی در بدترین وضعیت به سر می برد و نا آرامی های اجتماع، اوضاع اقتصادی اش را بدتر هم می کند.
چهارم، حکومت مجله دنیای فوتبال را تعطیل کرد به دلیل این که خبری منتشر کرده بود که رژیم برای بازی استقلال پرسپولیس 70 هزار بلیط می فروشد و 30 هزار نیروی امنیتی به ورزشگاه می برد و همین طور گفتند که دو قاضی ببرند که مردم را همان جا محاکمه کنند.
اولا که بیشتر به بلوف شبیه است چرا که این همه آدم را می گیرند ، می زنند و شکنجه می کنند قاضی ندارند حالا قاضی برای بازی فوتبال بسیار مسخره است . ولی حضور ما در استادیوم روز جمعه آبی و قرمز را سبز می کند. طرفدار های این دو تیم پر طرفدار می توانند استادیوم را سبز کنند. حکومت می خواهد حاکمیت خود را نشان دهد تا بتواند این بازی را جمعه پخش کند. چرا که آبروی حکومت در بازی استقلال و استیل آذین رفت که نتوانست آن را زنده پخش کند.
تلاش ما باید این باشد که یا ناچار بشوند پخش زنده را قطع کنند و با شعار های جنبش سبز به گوش مردم برسد. من در پاسخ سوالاتی که می شود آیا با علامت سبز استادیوم برویم باید بگویم نمی دونم جو استادیوم تا چه اندازه امنیتی است اما مهم این است که صدای شعار های ما – یا حسین میر حسین، مرگ بر دیکتاتور و نداییم سهرابیم ما همه یک صداییم- شنیده شود و لازم نیست خودمان را به خطر بیاندازیم.
لذا روز جمعه با رویارویی حکومت و بچه ها در استادیوم تهران، هم فضا برای شهرستان ها باز می شود تا با حرکت شان بچه های تهران را کمک کنند و هم در سایر نقاط تهران، تظاهرات در میدان های بزرگ و شناخته شده می تواند سیطره ما را بر شهر نشان دهد. به خصوص شهرک های آپارتمانی که کنترل اش در اختیار ماست.
پنجم، حکومت سعی می کند در دنیا بگوید این ملت ایران است که بمب اتمی می خواهد و در واقع ماجراجویی خودش را به گردن ملت بیاندازد. این مهم است ما در شعار ها مان همان طور که با زیرکی روسیه را وادار به چرخش کردیم یا نشان دادیم که از تروریسم در خاورمیانه حمایت نمی کنیم نشان دهیم صلح برای دنیا می خواهیم و به دنبال دموکراسی برای ایران هستیم.
اما مطلب آخر، فیلم مختصری است، تظاهرات بچه ها در دانشگاه صنعتی که روز گذشته بچه ها انجام داده بودند .
پخش فیلم.
چند نکته را باید بگویم اول آنکه آقای دانشجو وزریرعلوم باید بداند هیچ دانشگاهی برایش امن نیست. دوم این که بچه ها پشت در دانشگاه آمده اند و این به جامعه کشاندن تظاهرات می تواند مردم را که پشتیبان جنبش سبز هستند را مطلع کند و این حکم یک تظاهرات پراکنده را دارد. نکته سوم، یک کسی از ما پرسیده اگر بسیجی ها بخواهند با ما برخورد کنند چی کنیم؟ باید بگویم اگر بسیجی ی در دانشگاه بخواهد آدم فروشی کند ما باید همان کاری را بکنیم که با بقیه مزدور ها کردیم. افشا کنیم. عکس و اسم اش را به در رو دیوار بزنیم. هو اش بکنیم. و نشان بدهیم نمی تواند آدم فروشی کند.
تا فردا شاد و پیروز و سربلند باشید.
به امید پیروزی ایران و ایرانی